وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَةٍ وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ أَمَانَةٌ وَ أَنْتَ مُسْتَرْعًى لِمَنْ فَوْقَکَ.
عمل (و حکمرانى) تو رزق و خوراک تو نیست (72 ترا حکومت نداده اند تا آنچه بیابى از آن خود پنداشته بخورى) ولى آن عمل امانت و سپرده اى در گردن تو است (که بایستى آنرا مواظبت نموده در راه آن قدمى بر خلاف دستور دین بر ندارى) و خواسته اند که تو نگهبان باشى براى کسی که از تو بالاتر است (تو زیر دست امیرى هستى که ترا حافظ و نگهبان قرار داده و ولایتى بتو سپرده که آنرا از جانب او مواظبت نمائى، پس).
لَیْسَ لَکَ أَنْ تَفْتَاتَ فِی رَعِیَّةٍ وَ لَا تُخَاطِرَ إِلَّا بِوَثِیقَةٍ وَ فِی یَدَیْکَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ حَتَّى تُسَلِّمَهُ إِلَیَّ وَ لَعَلِّی أَلَّا أَکُونَ شَرَّ وُلَاتِکَ لَکَ وَ السَّلَامُ .
ترا نمى رسد که در کار رعیّت بمیل خود رفتار نمائى (پیش از آنکه بتو دستور دهند کارى انجام دهى) و نمى رسد که متوجّه کار بزرگى شوى مگر باعتماد امر و فرمانى که بتو رسیده باشد، و در دستهاى تو است مال و دارائى از مال خداوند بى همتاى بزرگ، و تو یکى از خزانه داران آن هستى تا آنرا بمن سپارى، و امید است من بدترین والی ها و فرمانده ها براى تو نباشم (بلکه این دستور سود دنیا و آخرت ترا در بر دارد) و درود بر آنکه شایسته درود است.