وَ قَالَ ( علیه السلام ) : یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ : إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِیَةٌ فَخَیْرُهَا أَوْعَاهَا فَاحْفَظْ عَنِّی مَا أَقُولُ لَکَ.

امام علیه السلام فرموده است: ای کمیل ابن زیاد، این دلها ظرفها (ی علوم و حقائق و اسرار) است، و بهترین آن دلها نگاهدارنده تر آنها است (سپرده شده را خواب نگاهداری کرده بیاد دارد) پس (هشیار باش و) از من نگاهدار و به یاد داشته باش آنچه به تو می گویم.

النَّاسُ ثَلَاثَةٌ فَعَالِمٌ رَبَّانِیٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلَى سَبِیلِ نَجَاةٍ وَ هَمَجٌ رَعَاعٌ أَتْبَاعُ کُلِّ نَاعِقٍ یَمِیلُونَ مَعَ کُلِّ رِیحٍ لَمْ یَسْتَضِیئُوا بِنُورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ یَلْجَئُوا إِلَى رُکْنٍ وَثِیقٍ .

مردم سه دسته اند: عالم ربانی (دانای خداشناسی که به مبدا و معاد آشنا بوده به آن عمل نماید) و طالب علم و آموزنده ای که (از جهل و نادانی) به راه نجات و رهائی یافتن است، و مگسان کوچک و ناتوانند (نادان نفهم به انواع زشتیها آلوده) که هر آواز کننده ای (به هر راهی) را پیروند، و با هر بادی می روند (درست را از نادرست تمیز نداده، و به مذهب و طریقه ای پایدار نیستند به هر راه که پیش می آید می روند) از نور دانش روشنی نطلبیده اند (در تاریکی نادانی مانده اند) و به پایه استواری (عقاید حقه که روی و پایه عقل و علم است( پناه نبرده اند )آنها را فرا نگرفته و پیرو و گمراه کنندگانند).

یَا کُمَیْلُ الْعِلْمُ خَیْرٌ مِنَ الْمَالِ الْعِلْمُ یَحْرُسُکَ وَ أَنْتَ تَحْرُسُ الْمَالَ وَ الْمَالُ تَنْقُصُهُ النَّفَقَةُ وَ الْعِلْمُ یَزْکُوا عَلَى الْإِنْفَاقِ وَ صَنِیعُ الْمَالِ یَزُولُ بِزَوَالِهِ .

ای کمیل، علم بهتر از مال است )زیرا( علم تو را )از گرفتاریهای دنیا و آخرت( نگاهدارد، و تو مال را )از تباه شدن( نگاه می داری، مال را بخشیدن کم می گرداند و علم بر اثر بخشیدن )یاد دادن به دیگری( افزونی می یابد، و پرورده شده و بزرگی به دارائی با از بین رفتن آن از دست می رود )و بزرگی به علم از بین رفتنی نیست.

یَا کُمَیْلَ بْنَ زِیَادٍ مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ دِینٌ یُدَانُ بِهِ ، بِهِ یَکْسِبُ الْإِنْسَانُ الطَّاعَةَ فِی حَیَاتِهِ وَ جَمِیلَ الْأُحْدُوثَةِ بَعْدَ وَفَاتِهِ وَ الْعِلْمُ حَاکِمٌ وَ الْمَالُ مَحْکُومٌ عَلَیْهِ .

ای کمیل ابن زیاد، آشنایی با علم و تحصیل آن دین است که به سبب آن )در روز رستخیز( جزاء و پاداش داده می شود، انسان در زندگی خود با علم طاعت و پیروی )از خدا و رسول و ائمه دین( و پس از مرگ پسندیده گوئیها )که مردم درباره اش می گویند( به دست می آورد، و علم فرمانروا است و مال فرمانبر و مغلوب است )مال در معرض انتقال و زوال می باشد و علم باقی و برقرار).

یَا کُمَیْلُ هَلَکَ خُزَّانُ الْأَمْوَالِ وَ هُمْ أَحْیَاءٌ وَ الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْرُ أَعْیَانُهُمْ مَفْقُودَةٌ وَ أَمْثَالُهُمْ فِی الْقُلُوبِ مَوْجُودَةٌ .

ای کمیل ابن زیاد، گردآورندگان دارائیها تباه شده اند در حالی که زنده هستند )اگر چه زنده اند ولی غرور و طغیان هلاکشان خواهد کرد( و دانشمندان پایدار می باشند چندانکه روزگار بجا است، وجودشان )با بدرود گفتن از این جهان( گمشده است و صورتهاشان )بر اثر جمیل و پسندیده گوئی مردم از آنها( در دلها برقرار است.

هَا إِنَّ هَاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَى صَدْرِهِ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً بَلَى أَصَبْتُ لَقِناً غَیْرَ مَأْمُونٍ عَلَیْهِ مُسْتَعْمِلًا آلَةَ الدِّینِ لِلدُّنْیَا وَ مُسْتَظْهِراً بِنِعَمِ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ وَ بِحُجَجِهِ عَلَى أَوْلِیَائِهِ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ الْحَقِّ لَا بَصِیرَةَ لَهُ فِی أَحْنَائِهِ یَنْقَدِحُ الشَّکُّ فِی قَلْبِهِ لِأَوَّلِ عَارِضٍ مِنْ شُبْهَةٍ .أَلَا لَا ذَا وَ لَا ذَاکَ أَوْ مَنْهُوماً بِاللَّذَّةِ سَلِسَ الْقِیَادِ لِلشَّهْوَةِ أَوْ مُغْرَماً بِالْجَمْعِ وَ الِادِّخَارِ لَیْسَا مِنْ رُعَاةِ الدِّینِ فِی شَیْ‏ءٍ أَقْرَبُ شَیْ‏ءٍ شَبَهاً بِهِمَا الْأَنْعَامُ السَّائِمَةُ کَذَلِکَ یَمُوتُ الْعِلْمُ بِمَوْتِ حَامِلِیهِ.

آگاه باش اینجا علم فراوان است و به دست مبارک به سینه خود اشاره فرمود اگر برای آن یاد گیرندگان می یافتم (اگر بودند زیرکانی که توانائی فهم آن را داشتند آشکار می نمودم، در اینجا امام علیه السلام از نبودن کسانی که لیاقت توانائی فهم معارف الهیه را دارند تاسف می خورد) آری می یابم تیز فهم را که از او (بر آن علوم) مطمئن نیستم (زیرا) دست افزار دین را برای دنیا به کار می برد، و به نعمتهای خدا (توفیق به دست آوردن علم و معرفت) بر بندگانش و به حجتهایش (عقل و خرد) بر دوستانش برتری می جوید (چون چنین کس آراسته نیست اگر علم حقیقی را به دست آرد وسیله جاه و رونق بازار دنیا و برتری بر بندگان خدا قرار دهد، و به پشتیبانی آن نعمتها و حجتها ابواب زحمت و گرفتاری به روی مردم بگشاید) یا می یابم فرمانبری را برای ارباب دانش (مقلد و پیرو در گفتار و کردار) که او را در گوشه و کنار خود (تقلید و پیروی از داننده) به بینائی نیست، به اولین شبهه ای که رو دهد شک و گمان خلاف در دل او آتش می افرزود (این صفت کسانی است که پیرو دین حق هستند ولی فهمشان کوتاه است پس با آنها جز مسائل ظاهری از قبیل صورت نماز و روزه و بهشت و دوزخ نتوان گفت و در حقائق و معارف اعتماد به فهم آنان نیست( بدان که نه این )مقلد بی بصیرت( اهل )امانت و علم حقیقی( می باشد و نه آن )تیز فهم( یا می یابیم کسی را که در لذت و خوشی زیاده روی کرده و به آسانی پیرو شهوت و خواهش نفس می شود، یا کسی را که شیفته گرد آوردن و انباشتن )دارائی و کالای دنیا( است، این دو هم از نگهدارندگان دین در کاری از کارها نیستند، نزدیک ترین مانند به این دو چهار پایان چرنده می باشند، در چنین روزگار )که حمله علم یافت نمی شود( علم به مرگ حمله و نگهدارش می میرد )از بین می رود).

اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ وَ کَمْ ذَا وَ أَیْنَ أُولَئِکَ ، أُولَئِکَ وَ اللَّهِ الْأَقَلُّونَ عَدَداً وَ الْأَعْظَمُونَ عِنْدَ اللَّهِ قَدْراً یَحْفَظُ اللَّهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَیِّنَاتِهِ حَتَّى یُودِعُوهَا نُظَرَاءَهُمْ وَ یَزْرَعُوهَا فِی قُلُوبِ أَشْبَاهِهِمْ هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلَى حَقِیقَةِ الْبَصِیرَةِ وَ بَاشَرُوا رُوحَ الْیَقِینِ وَ اسْتَلَانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ وَ أَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجَاهِلُونَ وَ صَحِبُوا الدُّنْیَا بِأَبْدَانٍ أَرْوَاحُهَا مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الْأَعْلَى أُولَئِکَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ الدُّعَاةُ إِلَى دِینِهِ آهِ آهِ شَوْقاً إِلَى رُؤْیَتِهِمْ انْصَرِفْ یَا کُمَیْلُ إِذَا شِئْتَ.

بارخدایا آری (اللهم بلی در اینجا به منزله کلمه استثناء است) زمین خالی و تهی نمی ماند از کسی که به حجت و دلیل دین خدا را برپا دارد (و آنکس) یا آشکار و مشهور است (مانند یازده امام علیه السلام) یا (بر اثر فساد و تباهکاری) ترسان و پنهان (مانند امام دوازدهم عجل الله فرجه) تا حجتها و دلیلهای روشن خدا (آثار نبوت و احکام دین و علم و معرفت) از بین نرود (باقی و برقرار ماند، ابن میثم رحمه الله می فرماید: این فرمایش تصریح است به اینکه وجود امام در هر زمانی بین مردم چندانکه تکلیف باقی است واجب و لازم است) و ایشان چندند و کجایند (یا تا چه زمانی ترسان و پنهانند)؟ به خدا سوگند از شمار بسیار اندک هستند، و از منزلت و بزرگی نزد خدا بسیار بزرگوارند، خداوند به ایشان حجتها و دلیلهای روشن خود را حفظ می کند تا آنها را به مانندانشان سپرده و در دلهاشان کشت نمایند (تا دنیا از دین و علم و حکمت تهی نماند) علم و دانش با بینائی حقیقی به ایشان یکباره روآورده، و با آسودگی و خوشی یقین و باور به کار بسته اند، و سختی و دشواری اشخاص به ناز و نعمت پرورده را سهل و آسان یافته اند (برای خشنودی خدا با همه سختیهای دنیا ساخته و پارسائی پیش گرفته و دلبستگی به دنیا ندارند( و به آنچه )بی کسی و رنج و تندگدستی و گرفتاری که( نادانان دوری گزینند انس و خو گرفته اند، و با بدنهائیکه روحهای آنها به جای بسیار بلند )رحمت خدا( آویخته در دنیا زندگی می کنند، آنانند در زمین خلفاء و نمایندگان خدا که )مردم را( به سوی دین او می خوانند، آه آه بسیار مشتاق و آرزومند دیدار آنان هستم )پس فرمود:( ای کمیل اگر می خواهی برگرد.