فَإِنَّ النَّاسَ قَدْ تَغَیَّرَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ عَنْ کَثِیرٍ مِنْ حَظِّهِمْ فَمَالُوا مَعَ الدُّنْیَا وَ نَطَقُوا بِالْهَوَى وَ إِنِّی نَزَلْتُ مِنْ هَذَا الْأَمْرِ مَنْزِلًا مُعْجِباً اجْتَمَعَ بِهِ أَقْوَامٌ أَعْجَبَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ وَ أَنَا أُدَاوِی مِنْهُمْ قَرْحاً أَخَافُ أَنْ یَکُونَ عَلَقاً .

چه بسا از مردم از بسیارى از نصیب و بهره خود (در دنیا و آخرت) بى بهره شدند، پس بدنیا رو آوردند و (از راه حقّ پا بیرون نهادند، و) به هواى نفس سخن گفتند (و از گفتار خدا و رسول در پیروى از امام زمان خود چشم پوشیدند) و من از این کار (خلافت) جائى آمده ام شگفت آور که در آنجا گروهى چند گرد آمده اند که نفسهاشان آنها را بکبر و خود پسندى واداشته (جاى بسى حیرت و شگفتى است که من بین گروهى خود رأى و خودپسند قرار گرفته ام که به دستورم رفتار ننموده پرچم استبداد و مخالفت بر افراشتند تا کار بجائى رسید که براى امر خلافت بین من و معاویه مانند تو و عمرو ابن عاص را حکم و میانجى قرار دادند) پس من (در مماشات با آنها مانند آنست که) دمّل و ریشى از آنها را معالجه می کنم که مى ترسم (یک باره) خون بسته شده گردد (آنگاه مداواى آن سخت شود) .

وَ لَیْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ ( صلى الله علیه وآله ) وَ أُلْفَتِهَا مِنِّی أَبْتَغِی بِذَلِکَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ کَرَمَ الْمَآبِ .

و (سبب اینکه با آنها مماشات کردم آنست که) بدان (اى غافل از حقّ و حقیقت و اى نادان) براى انتظام امر امّت محمّد صلّى اللّه علیه و آله و الفت و دوستى بین ایشان مردى از من حریصتر (کوشنده تر) نیست، و باین کار خواهان پاداش و بازگشت نیکو مى باشم.

وَ سَأَفِی بِالَّذِی وَأَیْتُ عَلَى نَفْسِی وَ إِنْ تَغَیَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِی عَلَیْهِ فَإِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِیَ مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ .

و بزودى بآنچه که وعده داده و قرار گزارده ام وفا می کنم و اگر چه تو از شایستگى که هنگام جدا شدن از من داشتى (همان طورى که خود را پاک و نیک نمایاندى) برگردى (و بر خلاف قرآن کریم از روى هواى نفس حکم کنى) زیرا بدبخت و زیانکار کسى است که از سود عقل و تجربه اى که باو داده شده است بى بهره ماند (یا آنکه بگوئیم: آنچه وعده داده ام وفا می کنم، و اگر تو از شایستگى خود که نشان دادى برگردى بدبخت هستى، زیرا بدبخت کسى است که از سود و آزمایشى که باو عطا شده بى بهره مانده، ولى معنى اوّل بهتر است) .

وَ إِنِّی لَأَعْبَدُ أَنْ یَقُولَ قَائِلٌ بِبَاطِلٍ وَ أَنْ أُفْسِدَ أَمْراً قَدْ أَصْلَحَهُ اللَّهُ .

و من بیزارى مى جویم (یا بخشم مى آیم و درهم می شوم) از گوینده اى که بباطل و نادرستى سخن گوید، و از اینکه کارى را که خدا اصلاح فرموده تباه سازم (اگر در این کار طبق دستور قرآن کریم رفتار شود من با آن همراهم و صلاح امّت را بفساد نمى کشانم).

فَدَعْ مَا لَا تَعْرِفُ فَإِنَّ شِرَارَ النَّاسِ طَائِرُونَ إِلَیْکَ بِأَقَاوِیلِ السُّوءِ وَ السَّلَامُ .

پس آنچه را نمى شناسى رها کن (گرد چیزى که نمى دانى نگرد و احتیاط و اندیشه را از دست مده) زیرا بد کرداران مردم با گفتارهاى ناروا (سخنان بر خلاف حقّ و حقیقت) بسوى تو مى شتابند (تا از کم خردى تو نتیجه گرفته مسلمانان را براه ضلالت و گمراهى برده بدبخت و بیچاره گردانند، خلاصه گفتار عمرو ابن عاص و مردم شام فریبت ندهد که سعادت و نیکبختى دنیا و آخرت را از دست خواهى داد) و درود بر شایسته آن.