وَ قَدْ عَرَفْتُ أَنَّ مُعَاوِیَةَ کَتَبَ إِلَیْکَ یَسْتَزِلُّ لُبَّکَ وَ یَسْتَفِلُّ غَرْبَکَ فَاحْذَرْهُ فَإِنَّمَا هُوَ الشَّیْطَانُ یَأْتِی الْمَرْءَ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ لِیَقْتَحِمَ غَفْلَتَهُ وَ یَسْتَلِبَ غِرَّتَهُ .
و آگاه شدم که معاویه نامه اى بتو نوشته مى خواهد دلت را (از راه نیکبختى) بلغزاند، و مى خواهد در تیزى و تندى (زیرکى) تو رخنه کند، پس از او بر حذر بوده بترس چه او شیطانى است که از پیش و پس و راست و چپ شخص مى آید تا ناگهان در هنگام غفلت و بیخبرى او درآید، و عقلش رابرباید (و در دنیا به حیرانى و سرگردانى و در آخرت بعذاب جاوید گرفتارش سازد).
وَ قَدْ کَانَ مِنْ أَبِی سُفْیَانَ فِی زَمَنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَلْتَةٌ مِنْ حَدِیثِ النَّفْسِ وَ نَزْغَةٌ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّیْطَانِ لَا یَثْبُتُ بِهَا نَسَبٌ وَ لَا یُسْتَحَقُّ بِهَا إِرْثٌ وَ الْمُتَعَلِّقُ بِهَا کَالْوَاغِلِ الْمُدَفَّعِ وَ النَّوْطِ الْمُذَبْذَبِ فَلَمَّا قَرَأَ زِیَادٌ الْکِتَابَ قَالَ : شَهِدَ بِهَا وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ ، وَ لَمْ تَزَلْ فِی نَفْسِهِ حَتَّى ادَّعَاهُ مُعَاوِیَةُ .
و در عهد عمر ابن خطّاب از ابو سفیان سخن نسنجیده اى از خواهش نفس و وسوسه اى از وسوسه هاى شیطان رخ داد (بعمرو ابن عاص گفت: این نتیجه زناى من با مادر او است) به گفتن این سخن نسبى ثابت نشده و بر اثر آن کسى سزاوار بردن ارث نمى گردد (چنانکه بعضى از عرب نسب را بزناء ثابت مى دانستند و رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آنرا نادرست دانست و فرمود: الولد للفراش و للعاهر الحجر و یعنى فرزند از آن صاحب بستر و مردیکه زن در نکاح و تصرّف او است مى باشد، و زناکار محروم است «باو چیزى نرسیده ارث نمى برد» و گفته اند: یعنى زناکار را سنگ باران کنند، ولى سخن امام علیه السّلام در اینجا معنى اوّل را تأیید میکند که مى فرماید:) و کسیکه به چنین سخن نادرست دل بندد به شخصى ماند که ناخوانده خود را در بین شراب خواران درآورد و پیوسته او را دفع نموده دور سازند، و به کاسه چوبینى ماند که (بر بار کش مى آویزند و) قرار نگرفته مى جنبد (خلاصه به گفتار ابو سفیان در مجلس عمر تو داخل نسب بنى امیّه نمى گردى که معاویه آنرا دلیل نموده ترا بفریبد.
قال الرضی : قوله ( علیه السلام ) الواغل هو الذی یهجم على الشرب لیشرب معهم و لیس منهم فلا یزال مدفعا محاجزا و النوط المذبذب هو ما یناط برحل الراکب من قعب أو قدح أو ما أشبه ذلک فهو أبدا یتقلقل إذا حث ظهره و استعجل سیره .
(سیّد رضىّ علیه الرّحمة فرماید:) چون زیاد نامه حضرت را خواند گفت: سوگند به پروردگار کعبه ابو سفیان بآن گفتار گواهى داده و همواره در نظرش بود تا معاویه او را برادر خود خواند (زیاد هم باو پیوست). فرمایش حضرت علیه السّلام الواغل: کسى است که خود را بین مى خوارگان اندازد تا با ایشان بیاشامد و از آنان نباشد، پس همواره او را رانده مانع شوند، و النّوط المذبذب: چیزى است از قبیل کاسه چوبین یا قدحى یا مانند آن که بر بار سوار آویخته میشود که پیوسته جنبان است هنگامی که بر بار کش سوار باشد، و آنرا تند براند.