وَصِیَّتِی لَکُمْ أَلَّا تُشْرِکُوا بِاللَّهِ شَیْئاً وَ مُحَمَّدٌ ( صلى الله علیه وآله ) فَلَا تُضَیِّعُوا سُنَّتَهُ أَقِیمُوا هَذَیْنِ الْعَمُودَیْنِ وَ أَوْقِدُوا هَذَیْنِ الْمِصْبَاحَیْنِ وَ خَلَاکُمْ ذَمٌّ .
وصیّت و سفارش من بشما آنست که چیزى را با خدا انباز و همتا قرار ندهید، و سنّت محمّد صلّى اللَّه علیه و آله را ضائع و تباه نسازید (بر خلاف دستور آن حضرت رفتار ننمائید) و این دو ستون (شرک نیاوردن بخدا و رفتار طبق گفتار پیغمبر اکرم) را بر پا نگاه دارید (که استوارى بناى دین مقدّس اسلام بر این دو ستون است) و این دو چراغ را بیفروزید (تا در تاریکى نادانى و گمراهى سرگردان نشوید) نکوهش و سرزنشى بر شما نیست.
أَنَا بِالْأَمْسِ صَاحِبُکُمْ وَ الْیَوْمَ عِبْرَةٌ لَکُمْ وَ غَداً مُفَارِقُکُمْ إِنْ أَبْقَ فَأَنَا وَلِیُّ دَمِی وَ إِنْ أَفْنَ فَالْفَنَاءُ مِیعَادِی وَ إِنْ أَعْفُ فَالْعَفْوُ لِی قُرْبَةٌ وَ هُوَ لَکُمْ حَسَنَةٌ فَاعْفُوا أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ .
من دیروز یار و همنشین شما بودم (با تن درست و توانائى و دلیرى) و امروز براى شما عبرت و پند هستم (با همه دلاورى و بزرگى از پا افتاده ام) و فردا از شما دور می شوم (مى میرم) اگر ماندم صاحب اختیار خون خود مى باشم (به خواست خویش مى خواهم ابن ملجم را بکیفر رسانده یا مى بخشم) و اگر مردم مرگ وعده گاه من است (اختیارى ندارم شما به وظیفه شرعیّه خود رفتار نمائید) و اگر (خواستم او را) ببخشم بخشش براى من طاعت و بندگى (موجب قرب و نزدیکى به رحمت خدا) است، و (اگر شما خواستید او را ببخشید) بخشش براى شما نیکوکارى است، پس (شما او را) ببخشید (زیرا خداوند در قرآن کریم س 24 ى 22 مى فرماید: أَ لا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ یعنى) آیا دوست ندارید که خدا شما را بیامرزد در حالیکه خدا آمرزنده و مهربانست (نکته اى که باید یادآورى شود آنست که امر امام علیه السّلام در اینکه ابن ملجم را عفو نمائید در معرض بیان حکم مستحبّى است، و تردید آن حضرت در اینجا که اگر مُردم یا نَمُردم منافات ندارد باینکه آن بزرگوار بزمان مرگ خویش عالم و دانا بوده، چنانکه در شرح سخن یک صد و چهل و نهم بیان شد).
وَ اللَّهِ مَا فَجَأَنِی مِنَ الْمَوْتِ وَارِدٌ کَرِهْتُهُ وَ لَا طَالِعٌ أَنْکَرْتُهُ وَ مَا کُنْتُ إِلَّا کَقَارِبٍ وَرَدَ وَ طَالِبٍ وَجَدَ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ .
سوگند بخدا از مرگ نمى آید بسوى من آینده اى که از آن رنجشى داشته باشم، و نه پیدا شونده اى که آنرا نخواسته باشم (آماده مرگ هستم چون نیکبختى همیشگى از پس مرگ است، و دلبند باین زندگى نیستم) و (براى مرگ) نمى باشم مگر مانند جویاى آب که (به آب) برسد، و مانند خواهانى که (خواسته خود را) دریابد (زیرا نیکوئى و نیکبختى از پس مرگ است، چنانکه در قرآن کریم س 3 ى 198 مى فرماید: وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ لِلْأَبْرارِ یعنى) و آنچه نزد خدا است (نعمتهاى جاودانى) براى نیکوکاران بهتر است (از کالاهاى دنیا. سیّد رضىّ علیه الرّحمة مى فرماید:) مى گویم: پاره اى از این سخن پیش از این در (سخن یک صد و چهل و نهم) باب خطبه ها گذشت، ولى اینجا در این سخن افزونى بود که دوباره گوئى آنرا لازم گردانید.
قال السید الشریف رضی الله عنه : أقول و قد مضى بعض هذا الکلام فیما تقدم من الخطب إلا أن فیه هاهنا زیادة أوجبت تکریره .
(سیّد رضىّ علیه الرّحمة مى فرماید:) مى گویم: پاره اى از این سخن پیش از این در (سخن یک صد و چهل و نهم) باب خطبه ها گذشت، ولى اینجا در این سخن افزونى بود که دوباره گوئى آنرا لازم گردانید.