أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِیَتِهِ .

خداوند متعال را سپاسگزارم برای تمام گردانیدن نعمتش و فرمانبرداری در مقابل بزرگواری و عزتش و نگاهداشتن از معصیتش (زیرا شکر در هر نعمتی علاوه بر اینکه نعمت را میافزاید خود راهی است بسوی بندگی و نکردن معصیت) .

وَ أَسْتَعِینُهُ فَاقَةً إِلَى کفَایَتِهِ ،إِنَّهُ لَا یَضِلُّ مَنْ هَدَاهُ وَ لَا یَئِلُ مَنْ عَادَاهُ وَ لَا یَفْتَقِرُ مَنْ کفَاهُ فَإِنَّهُ أَرْجَحُ مَا وُزِنَ وَ أَفْضَلُ مَا خُزِنَ .

و از او کمک میطلبم برای احتیاجی که به بی نیاز گردانیدنش دارم، زیرا کسی را که او هدایت نماید گمراه نمیشود، و کسی را که دشمنی کرده فرمانش را انجام ندهد راه نجات نیست، و کسی را که بی نیاز گرداند محتاج نخواهد شد، زیرا بی نیاز گردانیدن او (اگر بمیزان عقل سنجیده شود) زیادتر است از هر چیزیکه با آن برابر و هموزن شود، و بهتر است از هر چیزیکه (جواهریکه در گنجینها) پوشیده گردد .

وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیک لَهُ شَهَادَةً مُمْتَحَناً إِخْلَاصُهَا مُعْتَقَداً مُصَاصُهَا .

و گواهی میدهم بر اینکه نیست خدایی بجز او که مستجمع جمیع صفات کمالیه و تنها کسی است که برای او شریکی نیست، گواهی که از روی اخلاص و راستی میباشد(نه آنکه بزبان گفته در دل باور نداشته باشم) .

نَتَمَسَّک بِهَا أَبَداً مَا أَبْقَانَا وَ نَدَّخِرُهَا لِأَهَاوِیلِ مَا یَلْقَانَا فَإِنَّهَا عَزِیمَةُ الْإِیمَانِ وَ فَاتِحَةُ الْإِحْسَانِ وَ مَرْضَاةُ الرَّحْمَنِ وَ مَدْحَرَةُ الشَّیْطَانِ .

و خود را از معاصی نگاه میداریم به آن (کلمه شهادت) مادامیکه زنده ایم و ذخیره میکنیم ایمان به آنرا برای ترسها و سختیهائی که در قیامت بما میرسد، زیرا کلمه شهادت لازمه ایمان و گشاینده احسان الهی و باعث خوشنودی خدا و دور کردن شیطان است .

وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالدِّینِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأْثُورِ وَ الْکتَابِ الْمَسْطُورِ وَ النُّورِ السَّاطِعِ وَ الضِّیَاءِ اللَّامِعِ وَ الْأَمْرِ الصَّادِعِ إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَ احْتِجَاجاً بِالْبَیِّنَاتِ وَ تَحْذِیراً بِالْآیَاتِ وَ تَخْوِیفاً بِالْمَثُلَاتِ .

و گواهی میدهم که محمد صلی الله علیه و اله بنده خدا و فرستاده او است، فرستاد او را با دینی که شهرت عالمگیر دارد و با نشانه (و معجزاتی که از آن حضرت) رسیده و با کتابی که آورده (و در دسترس مردم است) و با نور درخشنده و روشنی تابنده (برهان عقل و نقل) و با فرمانی که حق و باطل را از هم جدا میسازد، تا شبهات باطله (کفر و شرک) را بر طرف نموده با مردم از روی برهان سخن گوید و معجزات خود را ظاهر گرداند و آنانرا به آیات قرآن تنبیه نموده از عذابهایی که بر امتهای پیش وارد شد بترساند (تا عبرت گرفته از معصیت و نافرمانی دست بردارند).

وَ النَّاسُ فِی فِتَنٍ انْجَذَمَ فِیهَا حَبْلُ الدِّینِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِی الْیَقِینِ وَ اخْتَلَفَ النَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ الْأَمْرُ وَ ضَاقَ الْمَخْرَجُ وَ عَمِیَ الْمَصْدَرُ.

فرستاد او را در وقتی که مردم مبتلی بفتنه های بسیار بودند (از جهت پرستشهای گوناگون و اختلاف آراء و گمراهی) که در آن ریسمان دین پاره شده، ستونهای ایمان و یقین متزلزل گردیده، اصل و دین مختلف و کار آن (احکامش) درهم و برهم، راه خارج شدن (از آن فتنه ها) تنگ (فرار از آنها غیر ممکن) و وسیله ای برای هدایت نبود .

فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ عُصِیَ الرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ الشَّیْطَانُ وَ خُذِلَ الْإِیمَانُ فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَکرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُکهُ .

پس راهنمایی و هدایت از بین رفته کوری و گمراهی شیوع داشت، بر خداوند سبحان عاصی و شیطان را یار بودند، ایمان ذلیل و ستونهای آن ویران گشته، آثار و نشانه هایش تغییر کرده، راههای آن خراب و نابود شده بود.

أَطَاعُوا الشَّیْطَانَ فَسَلَکوا مَسَالِکهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ بِهِمْ سَارَتْ أَعْلَامُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ .

مردم پیرو شیطان بوده در راههای او قدم نهاده بسر چشمه هایش وارد میشدند (آب گمراهی را می آشامیدند یعنی دستور او را می پذیرفتند، پس قوت گرفت و) به کمک ایشان حیله های او بکار افتاد و بیرق کفر و ضلالتش افراشته گردید.

فِی فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلَافِهَا وَ قَامَتْ عَلَى سَنَابِکهَا فَهُمْ فِیهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ .

در فتنه هایی که مردم را پایمال و لگدکوب کرد (چنانکه چهارپایان هر چه زیر پایشان قرار گیرد پایمال میکنند) و همگی در آن سرگردان و حیران و نادان و گرفتار بودند.

فِی خَیْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِیرَانٍ نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ کحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عَالِمُهَا مُلْجَمٌ وَ جَاهِلُهَا مُکرَمٌ.

در بهترین محل دنیا(مکه معظمه) و میان بدترین همسایه ها (اهل مکه) که خواب آنان بیخوابی و سرمه چشمشان گریه بود (بطوری در فتنه و انقلاب و خونریزی و گرفتاری واقع شده بودند که آنی استراحت نداشتند) در سرزمینی که دهان دانای آن بسته و ذلیل، و نادانش افسار گسیخته و ارجمند بود.

و منها یعنی آل النبی علیه الصلاة و السلام.

و قسمتی از این خطبه است درباره کمال آل پیغمبر (ائمه اثنی عشر) علیهم السلام میفرماید.

هُمْ مَوْضِعُ سِرِّهِ وَ لَجَأُ أَمْرِهِ وَ عَیْبَةُ عِلْمِهِ وَ مَوْئِلُ حُکمِهِ وَ کهُوفُ کتُبِهِ وَ جِبَالُ دِینِهِ .

آل پیغمبر اکرم نگهدارنده راز نهان و پناه فرمان آن حضرت میباشند (به آنچه آن بزرگوار از جانب حقتعالی امر فرمود قیام نمودند) و خزینه دانش آن وجود محترم هستند (آنچه را که او میدانسته اینان نیز میدانند) و مرجع حکمتهای آن جناب (تا مردم به آنان رجوع کرده آنچه را نمیدانند بپرسند) و حافظ کتابهایش (قرآن و سنتش) میباشند، و مانند کوههایی هستند برای دینش (تا از بادهای مخالف و تخریب دشمنان متزلزل نگردد و بسبب ایشان باقی و برقرار بماند) .

بِهِمْ أَقَامَ انْحِنَاءَ ظَهْرِهِ وَ أَذْهَبَ ارْتِعَادَ فَرَائِصِهِ.

حضرت رسول اکرم بکمک آنان پشتش را راست کرد (بر اثر ترویج ایشان خود را که در اول ضعیف و ناتوان بود قوی و توانا گردانید تا معارف آن سرتاسر جهان را فرا گرفت) و لرزش بدنش را زائل نمود (بسبب خدمات ائمه اطهار علیهم السلام اضطراب و نگرانی که از دشمنان دین اسلام داشت از خود دور کرد).

وَ مِنْهَا یَعْنِی قَوْماً آخَرِینَ.

و قسمتی از این خطبه است درباره کسانی میفرماید که دست از حق برداشته در راه باطل قدم نهادند (و دوباره به مدح و ثنای آل پیغمبر علیهم السلام پرداخته: ).

زَرَعُوا الْفُجُورَ وَ سَقَوْهُ الْغُرُورَ وَ حَصَدُوا الثُّبُورَ.

خوارج یا منافقین یا اصحاب معاویه و غیر ایشان تخم( نافرمانی را )در کشتگاه دلهاشان( کشته، بغفلت و فریب آنرا آب داده، هلاکت را درو کردند )پس سعادت دنیا و آخرت را از دست دادند، و اما اهل بیت رسول الله گمشدگان را راهنمایی نموده از هلاکت و بدبختی نجات میدهند، پس.

لَا یُقَاسُ بِآلِ مُحَمَّدٍ (صلى الله علیه وآله) مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ وَ لَا یُسَوَّى بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ أَبَداً .

( هیچیک از این امت با آل محمد صلی علیه و آله طرف مقایسه نبوده و کسانیکه همیشه از نعمت و بخشش (معارف و علوم)ایشان بهره مندند با آنان برابر نیستند (پس چگونه خود را بر اینان ترجیح میدهند) و مردم را بسوی خویش میخوانند، و حال آنکه).

هُمْ أَسَاسُ الدِّینِ وَ عِمَادُ الْیَقِینِ إِلَیْهِمْ یَفِی‏ءُ الْغَالِی وَ بِهِمْ یُلْحَقُ التَّالِی وَ لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَایَةِ وَ فِیهِمُ الْوَصِیَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ .

( آل محمد علیهم السلام اساس و پایه دین و ستون ایمان و یقین هستند )زیرا بسبب هدایت و ارشاد ایشان دین اسلام برپا است و آل محمد علیهم السلام کسانی هستند که دور افتادگان از راه حق به آنان رجوع کرده و واماندگان به ایشان ملحق میشوند، و خصائص امامت (علوم و معارف حقه و آیات و معجزات) در آنان جمع و حق ایشان است و بس، و درباره آنان وصیت (رسول اکرم) و ارث بردن (از آن وجود محترم) ثابت است )و ایشان به آن حضرت از هر جهت نزدیکتر و سزاوارترند، ولیکن بعضی از این امت به وصیت آن بزرگوار عمل نکرده ارث او را پایمال نموده تخم فساد را در روی زمین پاشیدند، و بحسب ظاهر.

الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ.

( در این هنگام حق بسوی اهلش بر گشته، بجایی که از آن خارج شده بود منتقل گردید )زیرا پیش از این امارت (و خلافت را غصب کرده سزاوار این منصب را خانه نشین کرده بودند).