وَ اعْلَمْ أَنَّ الْبَصْرَةَ مَهْبِطُ إِبْلِیسَ وَ مَغْرِسُ الْفِتَنِ فَحَادِثْ أَهْلَهَا بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِمْ وَ احْلُلْ عُقْدَةَ الْخَوْفِ عَنْ قُلُوبِهِمْ.
و اى پسر عبّاس بدان که بصره جاى فرود شیطان و کشتنگاه تباهکاریها است (فتنه جویان این شهر بسیارند) پس مردم آن سامان را با نیکوئى کردن بایشان خرّم و شاد گردان، و (بسبب بد خویى آنان را نشورانده اگر ایشان را بر اثر کارهاى ناشایسته پیش ترس و بیمى است تو) گره ترس را از دلهاشان بگشا (طورى با آنها رفتار کن که بفهمند از کیفر کارهاى گذشته آنان چشم پوشیده اى).
وَ قَدْ بَلَغَنِی تَنَمُّرُکَ لِبَنِی تَمِیمٍ وَ غِلْظَتُک عَلَیْهِمْ وَ إِنَّ بَنِی تَمِیمٍ لَمْ یَغِبْ لَهُمْ نَجْمٌ إِلَّا طَلَعَ لَهُمْ آخَرُ وَ إِنَّهُمْ لَمْ یُسْبَقُوا بِوَغْمٍ فِی جَاهِلِیَّةٍ وَ لَا إِسْلَامٍ وَ إِنَّ لَهُمْ بِنَا رَحِماً مَاسَّةً وَ قَرَابَةً خَاصَّةً نَحْنُ مَأْجُورُونَ عَلَى صِلَتِهَا وَ مَأْزُورُونَ عَلَى قَطِیعَتِهَا .
و خبر بد خویى و درشتى تو با قبیله بنى تمیم بمن رسید، همانا بنى تمیم را کوکبى پنهان نشده مگر آنکه کوکب دیگرى بر ایشان پدیدار گشته (آسمان فضل و بزرگوارى و شجاعت و دلیرى آنان از کوکب درخشان تهى نگردیده، و اگر بزرگى از آنها کشته شده دیگرى جایش را گرفته) و در جاهلیّت و اسلام کسى به کینه جوئى و خونخواهى بر ایشان پیشى نگرفته (از اینرو با چنین مردمى نبایستى آغاز درشتى و ناهموارى نمود) و (سبب دیگرى که نبایستى با آنان بد خویى کرد آنست که) ایشان را با ما خویشاوندى پیوسته و نزدیک است (چون نسب بنى هاشم و بنى تمیم به الیاس ابن مضر جدّ شانزدهم پیغمبر اکرم منتهى میشود، پس) ما را در پیوستن بآن خویشاوندى پاداش و در جدائى از آن گناه مى باشد.
فَارْبَعْ أَبَا الْعَبَّاسِ رَحِمَکَ اللَّهُ فِیمَا جَرَى عَلَى لِسَانِکَ وَ یَدِکَ مِنْ خَیْرٍ وَ شَرٍّ فَإِنَّا شَرِیکَانِ فِی ذَلِکَ وَ کُنْ عِنْدَ صَالِحِ ظَنِّی بِکَ وَ لَا یَفِیلَنَّ رَأْیِی فِیکَ وَ السَّلَامُ .
پس اى ابو العبّاس خدا ترا بیامرزد در نیک و بدى که بر دست و زبان تو جارى میشود (در گفتار و کردارت با رعیّت) مدارا کن، زیرا ما در گفتار و کردار با هم شریکیم (چون تو از جانب من حکم مى رانى) و چنان باش که گمان نیکوى من بتو باشد، و اندیشه ام در باره ات سست نگردد (هیچ گاه سخن بیجا نگفته بى دستور من کارى انجام مده) و درود بر آنکه شایسته درود است (شارح بحرانىّ «رحمه اللَّه» در اینجا مى نویسد: ابو العبّاس کینه عبد اللَّه ابن عبّاس بوده، و عرب چون بخواهد کسی را اکرام کند او را به کنیه مى خواند).