.أَمَّا بَعْدُ فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ وَ اجْلِسْ لَهُمُ الْعَصْرَیْنِ فَأَفْتِ الْمُسْتَفْتِیَ وَ عَلِّمِ الْجَاهِلَ وَ ذَاکِرِ الْعَالِمَ وَ لَا یَکُنْ لَکَ إِلَى النَّاسِ سَفِیرٌ إِلَّا لِسَانُکَ وَ لَا حَاجِبٌ إِلَّا وَجْهُکَ وَ لَا تَحْجُبَنَّ ذَا حَاجَةٍ عَنْ لِقَائِکَ بِهَا فَإِنَّهَا إِنْ ذِیدَتْ عَنْ أَبْوَابِکَ فِی أَوَّلِ وِرْدِهَا لَمْ تُحْمَدْ فِیمَا بَعْدُ عَلَى قَضَائِهَا .

پس از ستایش خداى تعالى و درود بر حضرت مصطفى، با مردم حجّ را برپا دار (اعمال آنرا به نادانان بیاموز و آنها را براى گزاردن حجّ گرد آور) و ایشان را به روزهاى خدا(به کیفرهائى که پیشینیان از کردار زشتشان بروند) یادآورى نما، و در بامداد و سر شب (که بهترین اوقات است) با آنها بنشین و فتوى بده کسی را که حکمى (از احکام دین) بپرسد، و نادان را بیاموز، و با دانا گفتگو کن، و باید ترا بمردم پیغام رسانى نباشد مگر زبانت (هر چه مى خواهى خودت بایشان بگو، نه مانند گردنکشان پیغام بفرستى) و نه دربانى مگر رویت (هر که خواهد بى مانع ترا ببیند) و درخواست کننده اى را از ملاقات و دیدار خود جلوگیرى مکن، زیرا آن درخواست اگر در ابتداى کار از درهاى تو روا نشود براى رواکردن در آخر کار ستوده نمى شوى (ترا نمى ستاید چون از رنجى که در اوّل امر کشیده افسرده گردیده است).

وَ انْظُرْ إِلَى مَا اجْتَمَعَ عِنْدَکَ مِنْ مَالِ اللَّهِ فَاصْرِفْهُ إِلَى مَنْ قِبَلَکَ مِنْ ذَوِی الْعِیَالِ وَ الْمَجَاعَةِ مُصِیباً بِهِ مَوَاضِعَ الْفَاقَةِ وَ الْخَلَّاتِ وَ مَا فَضَلَ عَنْ ذَلِکَ فَاحْمِلْهُ إِلَیْنَا لِنَقْسِمَهُ فِیمَنْ قِبَلَنَا .

و بنگر (رسیدگى کن) بآنچه از مال خدا (بیت المال مسلمانان) نزد تو گرد مى آید، پس آنرا به کسان عیالمند و گرسنه نزد خود بده در حالیکه رسانده باشى آنرا به آنان که (براستى) درویش و بى چیز و نیازمند باشند، و آنچه از آن زیاده آید نزد ما بفرست تا آنرا در کسانیکه نزد ما هستند پخش نماییم.

وَ مُرْ أَهْلَ مَکَّةَ أَلَّا یَأْخُذُوا مِنْ سَاکِنٍ أَجْراً فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ فَالْعَاکِفُ الْمُقِیمُ بِهِ وَ الْبَادِی الَّذِی یَحُجُّ إِلَیْهِ مِنْ غَیْرِ أَهْلِهِ وَفَّقَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ لِمَحَابِّهِ وَ السَّلَامُ .

و باهل مکّه فرمان ده که از ساکن (در سراها که از اهل آن سامان نیست) مزد و کرایه نستانند، زیرا خداوند سبحان (در قرآن کریم س 22 ى 25) مى فرماید: ( إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ الَّذِی جَعَلْناهُ لِلنَّاسِ) سَواءً الْعاکِفُ فِیهِ وَ الْبادِ یعنى (کسانى را که کافر شده بخدا و رسول نگرویدند و مردم را از راه خدا و اطاعت و بندگى و از آمدن در مسجد الحرام که آنرا براى همه مردم قرار داده ایم و) در آن اهل آن و غریب یکسان هستند (باز مى دارند، بکیفر دردناکى مى رسانیم) پس مراد از عاکف مقیم مکّه است، و مراد از بادى کسى است که بحجّ مى رود و از اهل آن سامان نیست (مرحوم شیخ ابو علىّ فضل ابن حسن طبرسىّ که از بزرگان علماى امامیّه در قرن ششم است در کتاب مجمع البیان در تفسیر این آیه شریفه از ابن عبّاس و قتاده و سعید ابن جبیر نقل میکند که ایشان گفته اند: کرایه دادن و فروختن خانه هاى مکّه حرام است، و مراد از مسجد الحرام همه مکّه است مانند قول خداى تعالى در س 17 ى 1 سُبْحانَ الَّذِی أَسْرى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى یعنى منزّه است خداوندى که سیر داد بنده خود حضرت مصطفى را در شبى از مسجد الحرام یعنى مکّه بمسجد دورتر یعنى بیت المقدس. و نیز طبرسىّ «علیه الرّحمة» در تفسیر این آیه شریفه مى فرماید: بیشتر مفسّرین گفته اند: رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله آن شب در خانه امّ هانى خواهر علىّ ابن ابى طالب «علیه السّلام» و شوهرش هبیرة ابن ابى وهب مخزومىّ به خواب بود و از آنجا بمعراج رفت، پس مراد از مسجد الحرام در اینجا مکّه است و مکّه و حرم هر دو مسجد است. و شیخ طریحىّ- رحمه اللّه- در کتاب مجمع البحرین در لغت عکف مى فرماید: در حدیث آمده است که حضرت صادق- علیه السّلام- فرمود: سزاوار نبود که براى خانه هاى مکّه در نصب کنند، زیرا براى حاجّ است که فرود آیند با اهل آن در خانه هاشان تا اعمال حجّ خود را بجا آورند، و نخستین کسی که براى خانه هاى مکّه در نصب نمود معاویه بود. و بحث در اطراف این موضوع در اینجا بیش از این لازم نیست، بلکه جاى آن در کتب فقهیّه است) خدا ما و شما را به اعمال شایسته و کردار نیک که دوست دارد (بآن امر فرموده) موفّق بدارد، و درود بر شایسته آن.