وَ قَدْ کَانَ مِنِ انْتِشَارِ حَبْلِکُمْ وَ شِقَاقِکُمْ مَا لَمْ تَغْبَوْا عَنْهُ فَعَفَوْتُ عَنْ مُجْرِمِکُمْ وَ رَفَعْتُ السَّیْفَ عَنْ مُدْبِرِکُمْ وَ قَبِلْتُ مِنْ مُقْبِلِکُمْ فَإِنْ خَطَتْ بِکُمُ الْأُمُورُ الْمُرْدِیَةُ وَ سَفَهُ الْآرَاءِ الْجَائِرَةِ إِلَى مُنَابَذَتِی وَ خِلَافِی فَهَا أَنَا ذَا قَدْ قَرَّبْتُ جِیَادِی وَ رَحَلْتُ رِکَابِی .

و (بر اثر پیروى گمراهان) از پراکندگى ریسمان (شکستن عهد و پیمان) و دشمنى و مخالفتتان (کارهاى ناشایسته) بود آنچه که از آن نادان نبودید، پس از گناهکار شما گذشتم، و شمشیر از گریخته شما برداشتم، و رو آورنده (بازگشت کننده) شما را پذیرفتم، ولى از این پس اگر تباهکاریها و اندیشه هاى نادرست بر خلاف حقّ شما را بسوى دشمنى و مخالفت با من راند، آگاه باشید منم که اسبان خود را نزدیک آورده پالان بر شتر سوارى خویش مى نهم.

وَ لَئِنْ أَلْجَأْتُمُونِی إِلَى الْمَسِیرِ إِلَیْکُمْ لَأُوقِعَنَّ بِکُمْ وَقْعَةً لَا یَکُونُ یَوْمُ الْجَمَلِ إِلَیْهَا إِلَّا کَلَعْقَةِ لَاعِقٍ مَعَ أَنِّی عَارِفٌ لِذِی الطَّاعَةِ مِنْکُمْ فَضْلَهُ وَ لِذِی النَّصِیحَةِ حَقَّهُ غَیْرُ مُتَجَاوِزٍ مُتَّهَماً إِلَى بَرِیٍّ وَ لَا نَاکِثاً إِلَى وَفِیٍّ .

و اگر مرا به آمدن بسوى خودتان ناچار سازید با شما چنان کارزارى بر پا نمایم که جنگ جمل پیش آن مانند لیسیدن لیسنده باشد (ته دیگ را) با وجود اینکه آگاهم بر فضیلت و بزرگى آنکه از شما پیروى کرده، و حقّ آنکه (شما را به مخالفت نکردن با من) پند داده، در حالى که از تهمت زده شده به بى گناه و از پیمان شکن بوفاء کننده تجاوز نمى کنم (هنگام جنگ حقّ و باطل را مخلوط نکرده، بلکه مى دانم چه کسی را باید کشت و چه کسی را رها نمود، و کدام یک را بکیفر رساند و که را پاداش داد).