مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِیٍّ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ إِلَى الْقَوْمِ الَّذِینَ غَضِبُوا لِلَّهِ حِینَ عُصِیَ فِی أَرْضِهِ وَ ذُهِبَ بِحَقِّهِ فَضَرَبَ الْجَوْرُ سُرَادِقَهُ عَلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ الْمُقِیمِ وَ الظَّاعِنِ فَلَا مَعْرُوفٌ یُسْتَرَاحُ إِلَیْهِ وَ لَا مُنْکَرٌ یُتَنَاهَى عَنْهُ .

این نامه از بنده خدا علىّ امیر المؤمنین است بسوى گروهى که براى خدا بخشم آمدند هنگامی که در زمین او معصیت و نافرمانى کردند، و حقّ او را بردند (از امر و فرمانش پیروى ننمودند) پس ستم سراپرده بر سر نکوکار و بدکار و ساکن و مسافر زد، و (مردم بطورى بر خلاف آنچه خدا و رسول فرموده بودند رفتار مى نمودند که) معروف و کار شایسته اى نبود که از توجّه بآن آسودگى رو نماید، و نه منکر و زشتى که از آن جلوگیرى شود (خلاصه در زمان عثمان معروف ترک و منکر متداول بود، و از این سخنان بیزارى از رفتار عثمان و اطرافیان و کار گردانانش هویدا است، ولى دلیل نیست که امام علیه السّلام راضى به کشته شدن عثمان بوده و از این جهت اهل مصر را ستوده باشد چون در کشتن او کمک نموده به مدینه آمده بودند، بلکه آنان را از جهت اینکه در صدد نهى از منکر بر آمده بودند ستوده است).

أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ إِلَیْکُمْ عَبْداً مِنْ عِبَادِ اللَّهِ لَا یَنَامُ أَیَّامَ الْخَوْفِ وَ لَا یَنْکُلُ عَنِ الْأَعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ أَشَدَّ عَلَى الْفُجَّارِ مِنْ حَرِیقِ النَّارِ وَ هُوَ مَالِکُ بْنُ الْحَارِثِ أَخُو مَذْحِجٍ .

پس یکى از بندگان خدا را بسوى شما فرستادم که در روزهاى ترسناک خواب نمى رود، و از دشمنان در اوقات بیم و هراس باز نگشته نمى ترسد، بر بدکاران (که از حقّ رو برگردانیده پیرو گمراهى اند) از سوزاندن آتش سختتر است (چنان دلاورى است که دشمنان را از پاى در مى آورد) و او مالک پسر حارث برادر (از خویشان و قبیله) مذحج است (و مذحج نام قبیله ایست در یمن و نخع نام طایفه اى است از آن قبیله و مالک اشتر نخعىّ است) .

فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِیعُوا أَمْرَهُ فِیمَا طَابَقَ الْحَقَّ فَإِنَّهُ سَیْفٌ مِنْ سُیُوفِ اللَّهِ لَا کَلِیلُ الظُّبَةِ وَ لَا نَابِی الضَّرِیبَةِ فَإِنْ أَمَرَکُمْ أَنْ تَنْفِرُوا فَانْفِرُوا وَ إِنْ أَمَرَکُمْ أَنْ تُقِیمُوا فَأَقِیمُوا فَإِنَّهُ لَا یُقْدِمُ وَ لَا یُحْجِمُ وَ لَا یُؤَخِّرُ وَ لَا یُقَدِّمُ إِلَّا عَنْ أَمْرِی .

پس سخنش را بشنوید، و امر و فرمانش را در آنچه مطابق حقّ است پیرو باشید، زیرا او شمشیرى است از شمشیرهاى خدا که تیزى آن کند نمى شود، و زدن آن بى اثر نمى گردد (بهر جا زده شود مى برد) پس اگر شما را امر کند که (بسوى دشمن) بروید روانه گردید، و اگر فرمان دهد که نروید بمانید که او (در هر کارى) پیش نمى افتد و بر نمى گردد، و رو بر نمى گرداند و جلو نمى رود مگر بدستور و فرمان من.

وَ قَدْ آثَرْتُکُمْ بِهِ عَلَى نَفْسِی لِنَصِیحَتِهِ لَکُمْ وَ شِدَّةِ شَکِیمَتِهِ عَلَى عَدُوِّکُمْ .

و به داشتن او شما را بر خود برگزیدم (با اینکه باو نیازمندم بسوى شما روانه اش نمودم) بجهت خیر خواهیش براى شما، و استوارى دهن بند او بر دشمنتان (که دهانه بر دهان دشمن مى زند تا او را از پاى در آورد).