فَأَنَا نَذِیرٌ لَکمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَى بِأَثْنَاءِ هَذَا النَّهَرِ وَ بِأَهْضَامِ هَذَا الْغَائِطِ عَلَى غَیْرِ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکمْ وَ لَا سُلْطَانٍ مُبِینٍ مَعَکمْ .
من شما را می ترسانم از اینکه صبح کنید در حالتی که در میان این نهر و در بین این زمینهای پست و بلند کشته افتاده باشید بدون آنکه نزد پروردگار خود (بر مخالفت و یاغی شدن با من) حجت و دلیلی داشته و نه (در این کار) برهان واضحی با شما است.
قَدْ طَوَّحَتْ بِکمُ الدَّارُ وَ احْتَبَلَکمُ الْمِقْدَارُ .
دنیا شما را هلاک می کند و قضاء و قدر الهی شما را در دام می اندازد (با مخالفت با امام خود راهی جز کشته شدن برای شما نیست) .
وَ قَدْ کنْتُ نَهَیْتُکمْ عَنْ هَذِهِ الْحُکومَةِ فَأَبَیْتُمْ عَلَیَّ إِبَاءَ الْمُنَابِذِینَ حَتَّى صَرَفْتُ رَأْیِی إِلَى هَوَاکمْ .
من شما را از حکومت حکمین (که اکنون پشیمان شده اید) نهی کردم، پس شما امتناع کرده مخالفت نمودید مانند مخالفین پیمان شکن (هنگامی که لشگر معاویه در جنگ صفین قرآنها را بر سر نیزه ها کردند گفتید: ایشان ما را بسوی کتاب خدا دعوت می نمایند و ما را لازم است دعوت آنها را اجابت کنیم، و من می دانستم آنان چون شکست خورده این حیله را بکار برده اند، گفتارشان را باور نکردم، شما با من مخالفت نموده گفتید: اگر دعوت ایشان را اجابت نکنی تو را به آنها تسلیم می نمائیم، پس من بدون رضایت چاره نداشتم) تا اینکه به میل و خواهش شما رفتار کردم (از جنگ دست کشیده مالک اشتر را هم از کارزار بازگردانیدم) .
وَ أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَامِ سُفَهَاءُ الْأَحْلَامِ وَ لَمْ آتِ لَا أَبَا لَکمْ بُجْراً وَ لَا أَرَدْتُ لَکمْ ضُرّاً.
و شما (دیروز که حکومت حکمین را واجب دانسته امروز آن را کفر می پندارید، پس) گروهی سبک سر و سفیه و بی بردباری هستید (زیرا در گفتار و کردار ثابت قدم نبوده از روی خردمندی سخن نگفته کاری نمی کنید( من شری برای شما نیاوردم، ای بی پدرها )جمله لاابالکم را عرب در موقع مذمت و نفرین گوید، زیرا پدر نداشتن نزدشان سبب ذلت و خواری است( و نخواستم به شما زیانی وارد شود.