أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَمْ یَزَلْ أَمْرِی مَعَکمْ عَلَى مَا أُحِبُّ حَتَّى نَهِکتْکمُ الْحَرْبُ وَ قَدْ وَ اللَّهِ أَخَذَتْ مِنْکمْ وَ تَرَکتْ وَ هِیَ لِعَدُوِّکمْ أَنْهَک.
اى مردم، همیشه امر و فرمان من با شما طورى بود که میل داشتم تا اکنون که جنگ شما را ضعیف و ناتوان گردانید، و سوگند بخدا جنگ از جانب شما شروع شده و رها گردید در حالیکه دشمنتان را ناتوانتر و بیچارهتر نمود (پس اگر مخالفت نمى نمودید بر معاویه و لشگر شام تسلّط یافته فتح و فیروزى از آن شما بود، ولى چه کنم).
لَقَدْ کنْتُ أَمْسِ أَمِیراً فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَأْمُوراً وَ کنْتُ أَمْسِ نَاهِیاً فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَنْهِیّاً وَ قَدْ أَحْبَبْتُمُ الْبَقَاءَ وَ لَیْسَ لِی أَنْ أَحْمِلَکمْ عَلَى مَا تَکرَهُونَ.
دیروز امیر و فرمانده بودم و امروز مأمور و فرمانبر، و دیروز نهى کننده و باز دارنده بودم و امروز باز داشته شده، و شما دوستدار زنده ماندن بودید، و نمى خواهم شما را بآنچه که نمى پسندید وادار نمایم (توانائى ندارم یا مصلحت نیست شما را بجنگ مجبور نمایم).