جُفَاةٌ طَغَامٌ وَ عَبِیدٌ أَقْزَامٌ جُمِعُوا مِنْ کلِّ أَوْبٍ وَ تُلُقِّطُوا مِنْ کلِّ شَوْبٍ مِمَّنْ یَنْبَغِی أَنْ یُفَقَّهَ وَ یُؤَدَّبَ وَ یُعَلَّمَ وَ یُدَرَّبَ وَ یُوَلَّى عَلَیْهِ وَ یُؤْخَذَ عَلَى یَدَیْهِ لَیْسُوا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ وَ لَا مِنَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِیمانَ .
شامیان مردمى هستند دل سخت و اوباش، بندگان (زیر دستان) پست که از هر سو گرد آمده و از هر آمیختهاى برچیده شدهاند (گروهى هستند هر یک از جائى آمده و بهم پیوسته و حسب و نسبشان معلوم نیست) از جمله کسانى مى باشند که سزاوار است (احکام اسلام را) بآنها یاد دهند، و (به خوهاى نیکو) تربیتشان کنند، و (خیر و شرّ را) یادشان دهند، و کار آزمودهشان گردانند، و زمامدارشان شوند، و (مانند کودکان) دستهاشان را بگیرند (تا سر خود کارى نکنند، خلاصه ایشان گروهى هستند نادان و از نیکوئی ها دور، سزاوار نیستند که خلافت در بینشان بوده در امر دین و ملّت و ولایت دخالت داشته پیشوا بشوند) آنان از مهاجرین (که از مکّه به مدینه هجرت کرده نزد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله آمدند) و از انصار (اهل مدینه که اسلام آورده آن حضرت را یارى کردند) نیستند، و نه از کسانى هستند که در مدینه جا داشتند (و پیش از هجرت اسلام اختیار نمودند) و بر ایمان استوار بودند.
أَلَا وَ إِنَّ الْقَوْمَ اخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ أَقْرَبَ الْقَوْمِ مِمَّا تُحِبُّونَ وَ إِنَّکمُ اخْتَرْتُمْ لِأَنْفُسِکمْ أَقْرَبَ الْقَوْمِ مِمَّا تَکرَهُونَ وَ إِنَّمَا عَهْدُکمْ بِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَیْسٍ بِالْأَمْسِ یَقُولُ إِنَّهَا فِتْنَةٌ فَقَطِّعُوا أَوْتَارَکمْ وَ شِیمُوا سُیُوفَکمْ .
آگاه باشید اهل شام براى خودشان برگزیدند نزدیکترینشان (عمرو ابن عاص) را بآنچه دوست مى دارند (که ظفر یافتن آنها بود بر اهل عراق) و شما براى خودتان اختیار کردید نزدیکترین مردم (ابو موسى اشعرىّ) را به چیزى که دوست نمى دارید (که ظفر یافتن اهل شام بود بر شما، و ابو موسى اشعرى که نامش عبد اللَّه پسر قیس است بر اثر نفهمى و ندانستگى و دشمنى با امام علیه السَّلام آن کار را انجام داد، و سبب دشمنى او آن بود که حضرت او را از ولایت کوفه که در زمان عثمان متصدى آن گشته عزل نمود) و روبرو شدن شما با عبد اللَّه ابن قیس دیروز بود (خیلى نزدیک است، چون من بسوى بصره براى جنگ جمل مى رفتم شنیدید) که مى گفت: (اى اهل کوفه امام را یارى نکنید که) این پیشآمد و جنگ فتنه و تباهکارى است (که بایستى از آن دورى گزید) پس زه هاى کمان خود را بکار نیندازید و شمشیرهاتان را غلاف نمائید.
فَإِنْ کانَ صَادِقاً فَقَدْ أَخْطَأَ بِمَسِیرِهِ غَیْرَ مُسْتَکرَهٍ وَ إِنْ کانَ کاذِباً فَقَدْ لَزِمَتْهُ التُّهَمَةُ فَادْفَعُوا فِی صَدْرِ عَمْرِو بْنِ الْعَاصِ بِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ وَ خُذُوا مَهَلَ الْأَیَّامِ وَ حُوطُوا قَوَاصِیَ الْإِسْلَامِ.
اگر راست مى گفت پس در آمدنش (نزد ما و حاضر شدن در صفوف لشگر عراق در جنگ صفّین براى کمک ما) بدون اینکه مجبور باشد اشتباه کرد (زیرا خلاف عقیده خود رفتار نمود و چنین کسى صلاحیّت حکم شدن را ندارد) و اگر دروغ مى گفت تهمت باو روا است (زیرا از روى هواى نفس سخن مى گوید و از اینرو حقّ را شبهه مى انگارد، و بر چنین کس اعتماد نیست تا او را بتوان حکم قرار داد) پس آنچه در سینه عمرو ابن عاص است بوسیله عبد اللَّه ابن عبّاس از بین ببرید (عبد اللَّه ابن عبّاس را نماینده خود قرار دهید که او مى تواند با عمرو حیله باز برابرى کند) و فرصت روزگار را از دست ندهید، و شهرهاى دور دست اسلام را (از تسلّط فتنه جویان و ستمگران) حفظ نمائید.
أَ لَا تَرَوْنَ إِلَى بِلَادِکمْ تُغْزَى وَ إِلَى صَفَاتِکمْ تُرْمَى.
آیا به شهرهاتان نظر نمى کنید که در آنها جنگ میکنند (تا شما را نابود ساخته دارائیتان را بیغما ببرند) و آیا به قطعه سنگ سخت خود (قدرت و توانائیتان) نظر نمى افکنید که بر آن تیر مى زنند (نمى بینید که در صدد هستند که ضعف و ناتوانى بشما رو آورد تا شکست خورده تسلیم گردید).