أَلَا وَ إِنَّ الدُّنْیَا قَدْ تَصَرَّمَتْ وَ آذَنَتْ بِانْقِضَاءٍ وَ تَنَکرَ مَعْرُوفُهَا وَ أَدْبَرَتْ حَذَّاءَ فَهِیَ تَحْفِزُ بِالْفَنَاءِ سُکانَهَا وَ تَحْدُو بِالْمَوْتِ جِیرَانَهَا وَ قَدْ أَمَرَّ فِیهَا مَا کانَ حُلْواً وَ کدِرَ مِنْهَا مَا کانَ صَفْواً .
آگاه باشید دنیا و به فناء و نیستی نهاده، و (بر اثر تغییراتی که در آن مشاهده می شود) در گذشتش را اعلام کرده، و خوشی آن باقی نمی ماند، (مانند جوانی و تندرستی) و به تندی (از اهلش) رو برمی گرداند، و ساکنین خود را بفناء و نیستی می کشاند، و همسایگان را بسوی مرگ می راند (تا بگورستان بسپارد) و شیرینیهای آن به تلخی مبدل شد (مانند جوانی که به پیری و تندرستی که به بیماری تبدیل می گردد) و صافیهای آن تیره گردید (پس اکنون که تغییرات در آن آنی و فوری و بهره از آن و موقتی است، نبایستی به آن دلبند شد.)
فَلَمْ یَبْقَ مِنْهَا إِلَّا سَمَلَةٌ کسَمَلَةِ الْإِدَاوَةِ أَوْ جُرْعَةٌ کجُرْعَةِ الْمَقْلَةِ لَوْ تَمَزَّزَهَا الصَّدْیَانُ لَمْ یَنْقَع.
(پس از این دنیا )نسبت به زندگانی هر کس زمانی( باقی نمانده مگر ته مانده ای )چند روزی( مانند ته مانده آب در مشک کوچکی، یا باقی نمانده از آن مگر جرعه ای )مدت کمی( مانند جرعه مقله )عادت عرب بر این است که چون تشنگان در بیابان اندک آبی یابند، سنگ ریزهدر ظرفی ریخته آنقدر آب بر آن بریزند که آن سنگریزه ها را بپوشاند، پس هر یک آن مقدار آب را برای رفع تشنگی بیاشامد، و به این طریق آب اندک را میان خودشان قسمت کنند، و آن سنگریزه ها را مقله گویند( پس تشنه )دنیا که مدت کمی از عمرش باقی مانده( اگر بمکد آن ته مانده )و یا آن جرعه مقله( را )بدنیا دل بسته از آخرت چشم پوشد( تشنگی او برطرف نشود )بهره ای که در نظر دارد بدست نیاورد.
فَأَزْمِعُوا عِبَادَ اللَّهِ الرَّحِیلَ عَنْ هَذِهِ الدَّارِ الْمَقْدُورِ عَلَى أَهْلِهَا الزَّوَالُ وَ لَا یَغْلِبَنَّکمْ فِیهَا الْأَمَلُ وَ لَا یَطُولَنَّ عَلَیْکمْ فِیهَا الْأَمَدُ.
( پس ای بندگان خدا )اکنون که رفتار دنیا با شما چنین است( برای کوچ کردن از این سرا که برای اهلش زوال و نیستی مقدر شده آماده شوید، و آرزو بر شما غالب نشود، و مدت زندگانی در آن به نظر شما طولانی نیاید )به آرزوهای بیجا تکیه مکنید و از مرگ غافل نباشید که ناگاه شما را دریابد.
فَوَاللَّهِ لَوْ حَنَنْتُمْ حَنِینَ الْوُلَّهِ الْعِجَالِ وَ دَعَوْتُمْ بِهَدِیلِ الْحَمَامِ وَ جَأَرْتُمْ جُؤَارَ مُتَبَتِّلِی الرُّهْبَانِ وَ خَرَجْتُمْ إِلَى اللَّهِ مِنَ الْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ الْتِمَاسَ الْقُرْبَةِ إِلَیْهِ فِی ارْتِفَاعِ دَرَجَةٍ عِنْدَهُ أَوْ غُفْرَانِ سَیِّئَةٍ أَحْصَتْهَا کتُبُهُ وَ حَفِظَتْهَا رُسُلُهُ لَکانَ قَلِیلًا فِیمَا أَرْجُو لَکمْ مِنْ ثَوَابِهِ وَ أَخَافُ عَلَیْکمْ مِنْ عِقَابِهِ.
( پس سوگند به خدا اگر بنالید مانند ناله شتران غمزده فرزند مرده، و بخوانید مانند صدای کبوتر، و فریاد و زاری نمائید مانند فریاد و زاری راهبی که دنیا را ترک کرده، و از مالها و فرزندان در راه خدا بگذرید برای درخواست تقرب از جهت بلندی مقام و منزلت نزد او، یا آمرزش گناهی که نوشته شده و فرشتگان او آن گناه را ثبت نموده اند، هر آینه کم است در مقابل ثوابی که از جانب خداوند متعال من برای شما امیدوارم، و (همچنین) کم است در برابر عذاب او که من از آن برای شما می ترسم (ثواب و پاداش عبادت و پرستش خدا که من به شما امر می کنم بیشتر است از پاداش عبادتی که شما در طلب آن تضرع و زاری می کنید و به آنچه که وسیله تقرب است دست می اندازید، و عقاب و کیفر معصیتی که من شما را از آن نهی می نمایم سخت تر است از معصیتی که شما در آمرزش آن ناله و سوگواری می نمائید، خلاصه پاداش عبادت و بندگی خدا و کیفر معصیت و نافرمانی او که من می دانم از حیطه ادراک و فهم شما بیرون است، پس کوشش کنید در آنچه که امر می کنم، و چشم بپوشید از آنچه که نهی می نمایم).
وَ تَاللَّهِ لَوِ انْمَاثَتْ قُلُوبُکمُ انْمِیَاثاً وَ سَالَتْ عُیُونُکمْ مِنْ رَغْبَةٍ إِلَیْهِ أَوْ رَهْبَةٍ مِنْهُ دَماً ثُمَّ عُمِّرْتُمْ فِی الدُّنْیَا مَا الدُّنْیَا بَاقِیَةٌ مَا جَزَتْ أَعْمَالُکمْ عَنْکمْ وَ لَوْ لَمْ تُبْقُوا شَیْئاً مِنْ جُهْدِکمْ أَنْعُمَهُ عَلَیْکمُ الْعِظَامَ وَ هُدَاهُ إِیَّاکمْ لِلْإِیمَانِ.
و سوگند به خدا اگر برای شوق به حقتعالی یا برای ترس از او دلهای شما گداخته شود و از چشمهایتان خون جاری گردد و بدین منوال زندگی کنید در دنیا مادامی که باقی است، این اعمال و منتهی درجه کوشش شما برابری با نعمتهای بزرگ خداوند که به شما عطاء فرموده نمی نماید، و مساوی راهنمائی نمودن او شما را بسوی ایمان نمی گردد.
فى ذِكْرِ يَوْمِ النَّحْرِ وَ صِفَةِ الاُْضْحِيَّةِ.
و قسمتی از این خطبه در بیان عید قربان در صفت حیوان قربانی است.
وَ مِنْ تَمَامِ الْأُضْحِیَّةِ اسْتِشْرَافُ أُذُنِهَا وَ سَلَامَةُ عَیْنِهَا فَإِذَا سَلِمَتِ الْأُذُنُ وَ الْعَیْنُ سَلِمَتِ الْأُضْحِیَّةُ وَ تَمَّتْ .
از جمله شرایط حیوان قربانی آن است که تمام گوش باشد (بریده و شکافته نباشد) و چشمش سالم باشد، پس اگر گوش و چشمش بی عیب بود، قربانی صحیح و درست است.
وَ لَوْ کانَتْ عَضْبَاءَ الْقَرْنِ تَجُرُّ رِجْلَهَا إِلَى الْمَنْسَک.
و اگر شاخ شکسته باشد (برای قربانی صلاحیت ندارد، مانند گوسفند پاشکسته ایست که) برای رفتن به قربانگاه می لنگد (قربانی گوسفند پاشکسته و شاخ شکسته درست نیست).
قال السید الشریف: وَالْمَنْسَـكُ هُنَـا الْمَـذْبَـحُ.
سیدرضی فرماید:( منسک )اگر چه بمعنی محل عبادت و پرستش است، و لیکن( در اینجا بمعنی قربانگاه و آن موضعی است که قربانی را در آنجا سر می برند.