الْحَمْدُ لِلَّهِ کلَّمَا وَقَبَ لَیْلٌ وَ غَسَقَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ کلَّمَا لَاحَ نَجْمٌ وَ خَفَقَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ غَیْرَ مَفْقُودِ الْإِنْعَامِ وَ لَا مُکافَإِ الْإِفْضَالِ .

سپاس خداوند را سزا است هر بار که شب گردد و جهان رو به ظلمت و تاریکی نهد، و ستایش حقتعالی را روا است هر وقت که ستاره هویدا و پنهان شود (همیشه در هر وقتی از اوقات حمد و شکر خدای متعال بر هر کس واجب و لازم است) و حمد بیشمار معبودی را است که مستجمع جمیع صفات کمالیه است، و نعمت و بخشش او تمامی ندارد (همگان را شامل است) و فضل و کرمش را هیچ چیز برابری نمی کند.

أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ مُقَدِّمَتِی وَ أَمَرْتُهُمْ بِلُزُومِ هَذَا الْمِلْطَاطِ حَتَّى یَأْتِیَهُمْ أَمْرِی.

و بعد جلوداران لشگر خود (زیاد ابن نصر و شریح ابن هانی) را (با دوازده هزار سوار) فرستادم، و به ایشان دستور دادم که در کنار فرات درنگ نمایند تا فرمان من (در خصوص حرکت) به آنها برسد.

وَ قَدْ رَأَیْتُ أَنْ أَقْطَعَ هَذِهِ النُّطْفَةَ إِلَى شِرْذِمَةٍ مِنْکمْ مُوَطِّنِینَ أَکنَافَ دِجْلَةَ فَأُنْهِضَهُمْ مَعَکمْ إِلَى عَدُوِّکمْ وَ أَجْعَلَهُمْ مِنْ أَمْدَادِ الْقُوَّةِ لَکمْ.

و مصلحت در این دیدم که از این آب (فرات) عبور کرده نزد عده ای از شما (مسلمانان) روم که در اطراف وجله ساکن (اهل مدائن) هستند و ایشان را تجهیز کرده با شما بجنگ دشمنتان بیاورم، و آنها را برای شما کمک قرار دهم.

قال السید الشریف: أقول: يَعْنى عَلَيْهِ السّلامُ بِالْمِلْطاطِ ههُنَا السَّمْتَ الَّذى اَمَرَهُمْ بِلُزُومِهِ، وَ هُوَ شاطِئُ الْفُراتِ. وَ يُقالُ ذلِكَ اَيْضاً لِشاطِىءِ الْبَحْرِ، وَ اَصْلُهُ مَا اسْتَوى مِنَ الاَْرْضِ. وَ يَعْنى بِالنُّطْفَةِ ماءَ الْفُراتِ. وَ هُوَ مِنْ غَريبِ الْعِباراتِ وَ عَجيبِها.

(سیدرضی فرماید:) می گویم: منظور حضرت از لفظ ملطاط در اینجا موضعی بوده است کنار فرات که جلوداران لشگر خود را به فرود آمدن در آنجا امر فرموده، و نیز بساحل و کنار دریا هم ملطاط گفته می شود، و این لفظ در اصل به معنی زمین هموار است، و مقصود حضرت از لفظ نطفه (که به معنی آب صافی است کم یا زیاد) آب فرات است، و این تعبیر از عبارات غریبه و شگفت آور است.