إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّکرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ .

خداوند سبحان ذکر و یاد خود را صیقل و روشنائى دلها قرار داد که بسبب آن (اوامر و نواهى او را) بعد از کرى مى‏ شنوند، و بعد از تاریکى (نادانى) مى‏ بینند، و بعد از دشمنى و ستیزگى فرمانبر مى‏ گردند (رضاء و خوشنودى او را بدست مى‏ آورند) .

وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِی أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِکرِهِمْ وَ کلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یَقَظَةٍ فِی الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَةِ .

و همواره براى خدا- که نعمتها و بخششهایش ارجمند است- در پاره از زمان بعد از پاره دیگر و در روزگارهایى که آثار شرائع در آنها گم گشته بندگانى است که در اندیشه‏ هاشان با آنان راز مى‏ گوید، و در حقیقت عقلهاشان با آنها سخن مى‏ فرماید (همیشه بیاد خدا بوده از راه عقل و بینائى با او در گفتگو هستند) و چراغ (هدایت‏ و رستگارى) را به روشنائى بیدارى و هشیارى در دیده‏ ها و گوشها و دلها افروختند (یاد خدا چون چراغ دیده‏ ها و گوشها و دلهاشان را روشن گردانید، لذا غیر او چیزى ندیده، غیر اوامر و نواهیش سخنى نشنیده، بغیر آنچه او خواسته دل نمى‏ بندد).

یُذَکرُونَ بِأَیَّامِ اللَّهِ وَ یُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ بِمَنْزِلَةِ الْأَدِلَّةِ فِی الْفَلَوَاتِ مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَیْهِ طَرِیقَهُ وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ وَ مَنْ أَخَذَ یَمِیناً وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَیْهِ الطَّرِیقَ وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَکةِ وَ کانُوا کذَلِک مَصَابِیحَ تِلْک الظُّلُمَاتِ وَ أَدِلَّةَ تِلْک الشُّبُهَاتِ .

روزهاى خدا را (بمردم) یادآورى مى‏ نمایند (سرگذشت پیشینیان را که بر اثر معصیت و نافرمانى تباه شده‏اند براى ایشان بیان میکنند تا عبرت گیرند) و (آنان را) از عظمت و بزرگوارى او مى‏ ترسانند (مى‏ گویند از خدا بترسید و مرتکب گناه نشوید که او حاضر و بینا است و بر هلاک شما قادر و توانا) آنان مانند راهنمایان در بیابانها هستند که هر که از وسط راه برود (بعدل و درستى رفتار کند) راه او را مى‏ ستایند، و به رهائى (از گمراهى) مژده‏اش مى‏ دهند، و هر که بطرف راست و چپ برود (در هر امر افراط و تفریط پیش گیرد) راه را براى او مذمّت کرده از تباه شدن بر حذرش مى‏ دارند، و آنها با این اوصاف چراغهاى آن تاریکى‏ها (ى نادانى) و راهنمایان آن شبهه‏ ها (ى گمراهى) هستند.

وَ إِنَّ لِلذِّکرِ لَأَهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْیَا بَدَلًا فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَیْعٌ عَنْهُ یَقْطَعُونَ بِهِ أَیَّامَ الْحَیَاةِ وَ یَهْتِفُونَ بِالزَّوَاجِرِ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ فِی أَسْمَاعِ الْغَافِلِینَ وَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ وَ یَأْتَمِرُونَ بِهِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ یَتَنَاهَوْنَ عَنْهُ .

و بتحقیق براى یاد خدا نمودن اهلى است که آنرا عوض دنیا فرا گرفته‏اند، و ایشان را بازرگانى و خرید و فروش از آن مشغول نمى‏ سازد، روزهاى زندگانى را با یاد خدا بسر مى‏ برند، و به سخنان منع کننده از آنچه خدا حرام و نهى فرموده در گوشهاى بى‏خبران بانگ مى‏ زنند، و بعدل و درستى امر کرده خود آنرا انجام مى‏ دهند، و از ناپسند (گفتار و کردار زشت) نهى نموده خود آنرا بجا نمى‏ آورند، و (چنان بآخرت ایمان و یقین دارند که).

فَکَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْیَا إِلَى الْآخِرَةِ وَ هُمْ فِیهَا فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذَلِکَ فَکَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُیُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِی طُولِ الْإِقَامَةِ فِیهِ وَ حَقَّقَتِ الْقِیَامَةُ عَلَیْهِمْ عِدَاتِهَا فَکَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِکَ لِأَهْلِ الدُّنْیَا حَتَّى کَأَنَّهُمْ یَرَوْنَ مَا لَا یَرَى النَّاسُ وَ یَسْمَعُونَ مَا لَا یَسْمَعُونَ .

گویا دنیا را بپایان رسانده و بآخرت وارد شده و در آنجا مى‏ باشند، و آنچه در پى دنیا است (امور آخرت که دیگران از آنها آگاه نیستند) بچشم دیده ‏اند، و مانند آنکه بر احوال پنهان اهل برزخ در مدّت اقامت آنجا آگاهند، و قیامت وعده‏ هایش را بر ایشان ثابت نموده است (شکّ و تردید ندارند) پس پرده از آن اوضاع را از جلو مردم دنیا برداشته ‏اند (آنچه را بنور ایمان و یقین دیده ‏اند فاش کرده‏اند) بطورى که گویا ایشان مى‏ بینند آنرا که مردم نمى‏ بینند، و مى‏ شنوند آنرا که دیگران نمى‏ شنوند.

فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِکَ فِی مَقَاوِمِهِمُ الْمَحْمُودَةِ وَ مَجَالِسِهِمُ الْمَشْهُودَةِ وَ قَدْ نَشَرُوا دَوَاوِینَ أَعْمَالِهِمْ وَ فَرَغُوا لِمُحَاسَبَةِ أَنْفُسِهِمْ عَلَى کُلِّ صَغِیرَةٍ وَ کَبِیرَةٍ أُمِرُوا بِهَا فَقَصَّرُوا عَنْهَا أَوْ نُهُوا عَنْهَا فَفَرَّطُوا فیهَا وَ حَمَّلُوا ثِقْلَ أَوْزَاِرِهمْ ظُهُورَهُمْ فَضَعُفُوا عَنِ الِاسْتِقْلَالِ بِهَا فَنَشَجُوا نَشِیجاً وَ تَجَاوَبُوا نَحِیباً یَعِجُّونَ إِلَى رَبِّهِمْ مِنْ مَقَامِ نَدَمٍ وَ اعْتِرَافٍ لَرَأَیْتَ أَعْلَامَ هُدًى‏ وَ مَصَابِیحَ دُجًى قَدْ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلَائِکَةُ وَ تَنَزَّلَتْ عَلَیْهِمُ السَّکِینَةُ وَ فُتِحَتْ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ أُعِدَّتْ لَهُمْ مَقَاعِدُ الْکَرَامَاتِ فِی مَقَامٍ اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فِیهِ فَرَضِیَ سَعْیَهُمْ وَ حَمِدَ مَقَامَهُمْ .

و اگر آنان را در برابر عقل خود در مراتب پسندیده و مجلسهاى شایسته آنها تصوّر کنى (حالات عبادت و بندگیشان را بنظر آورى) در حالیکه دفترهاى محاسبه اعمالشان را باز کرده و براى رسیدگى بحساب نفسهاشان آماده ‏اند بر هر امر کوچک و بزرگى که مأمور بآن بوده و کوتاهى کرده ‏اند یا نهى از آن شده و تقصیر نموده‏اند، و گناهان سنگین خویش را بر پشتشان بار کرده از برداشتن آن ضعیف و ناتوان گردیده‏اند، و گریه را در گلو نگاه‏داشته‏ اند، و (هنگام محاسبه) با گریه و زارى با خویشتن جواب و سؤال نموده‏اند، و جانب پروردگارشان از پشیمانیها و اقرار بتقصیر ناله و فریاد بر آورند (و طلب عفو و بخشش نمایند، خلاصه اگر ایشان را با این حالات در نظر آورى) نشانه‏ هاى هدایت و رستگارى و چراغهاى تاریکى را خواهى دید که فرشتگان دورشان گرد آمده آرامش و آسودگى (از عذاب) بر آنها نازل گشته و درهاى (برکات) آسمان بروى آنان باز شده، و جاهاى ارجمند بر ایشان آماده گردیده در جائیکه خداوند بآنها مطلع و آگاه است، و از کوشش آنان (در وارسى حساب خود با خدا) راضى و خوشنود است، و روشن آنها را (در پشیمانى از گناهان) پسندیده است.

یَتَنَسَّمُونَ بِدُعَائِهِ رَوْحَ التَّجَاوُزِ رَهَائِنُ فَاقَةٍ إِلَى فَضْلِهِ وَ أُسَارَى ذِلَّةٍ لِعَظَمَتِهِ جَرَحَ طُولُ الْأَسَى قُلُوبَهُمْ وَ طُولُ الْبُکَاءِ عُیُونَهُمْ لِکُلِّ بَابِ رَغْبَةٍ إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ یَدٌ قَارِعَةٌ یَسْأَلُونَ مَنْ لَا تَضِیقُ لَدَیْهِ الْمَنَادِحُ وَ لَا یَخِیبُ عَلَیْهِ الرَّاغِبُونَ.

در حالیکه بمناجات با خدا نسیم عفو و بخشش (از گناهان) را استشمام میکنند، ایشان گروگان نیازمندى بفضل و کرم خدا و اسیران تواضع و فروتنى به عظمت و بزرگوارى او هستند، بسیارى اندوه دلها و بسیارى گریه چشمهاشان را مجروح ساخته است، براى هر درى که راه رغبت و توجّه بسوى خدا است ایشان را دست کوبنده‏اى است (هر درى که باو راه دارد کوبیده در آن داخل میشوند) سؤال و درخواست از کسى مى‏ نمایند که فراخیها پیش او تنگ نمى‏ گردد (هر چند عطاء و بخشش نماید از دریاى جود و کرمش کاسته نمى‏ شود) و خواستاران از او نومید نمى‏ شوند.

فَحَاسِبْ نَفْسَکَ لِنَفْسِکَ فَإِنَّ غَیْرَهَا مِنَ الْأَنْفُسِ لَهَا حَسِیبٌ غَیْرُکَ .

پس تو خود بحساب خویش برس، زیرا بحساب دیگران محاسبى غیر از تو مى‏ رسد (از وارسى حساب دیگران سودى براى تو نیست، باید همیشه بیاد خود باشى و بحساب خویش بدقّت رسیدگى کنى)