فَأَجْمَعَ رَأْیُ مَلَئِکمْ عَلَى أَنِ اخْتَارُوا رَجُلَیْنِ فَأَخَذْنَا عَلَیْهِمَا أَنْ یُجَعْجِعَا عِنْدَ الْقُرْآنِ وَ لَا یُجَاوِزَاهُ وَ تَکونَ أَلْسِنَتُهُمَا مَعَهُ وَ قُلُوبُهُمَا تَبَعَهُ .
پس (از یاغى شدن خوارج نهروان بر امام علیه السّلام و اعتراض باینکه چرا در دین خدا مردم را حکم قرار دادى و اکنون که بر زیان حضرتت حکم دادهاند حکمشان را نمى پذیرى، آن حضرت در پاسخشان فرمود:) رأى بزرگان شما بر این قرار گرفت که دو مرد (ابو موسى اشعرىّ و عمرو ابن عاص) را برگزیدند (تا بین حقّ و باطل حکم کنند) و ما از ایشان پیمان گرفتیم که طبق قرآن عمل کرده از آن تجاوز ننمایند، و زبانشان با آن بوده و دلشان پیرو آن باشد (نه آنکه در ظاهر خود را پیرو آن خوانده و در باطن طبق اندیشه خودشان حکم دهند).
فَتَاهَا عَنْهُ وَ تَرَکا الْحَقَّ وَ هُمَا یُبْصِرَانِهِ وَ کانَ الْجَوْرُ هَوَاهُمَا وَ الِاعْوِجَاجُ رَأْیَهُمَا .
پس هر دو گمراه شده از قرآن دست کشیده حقّ را رها کردند و حال آنکه آنرا مى دیدند (مى دانستند جز من کسى لیاقت خلافت ندارد) و (لیکن چون) میل و خواهش شان ظلم و ستمگرى و عادت و روش ایشان کجى و نادرستى (قدم نهادن در گمراهى) بود (دانستند و بر خلاف حقّ حکم دادند).
وَ قَدْ سَبَقَ اسْتِثْنَاؤُنَا عَلَیْهِمَا فِی الْحُکمِ بِالْعَدْلِ وَ الْعَمَلِ بِالْحَقِّ سُوءَ رَأْیِهِمَا وَ جَوْرَ حُکمِهِمَا وَ الثِّقَةُ فِی أَیْدِینَا لِأَنْفُسِنَا حِینَ خَالَفَا سَبِیلَ الْحَقِّ وَ أَتَیَا بِمَا لَا یُعْرَفُ مِنْ مَعْکوسِ الْحُکمِ.
و قرار ما با آنان در دادن حکم براستى و درستى و عمل بقرآن بر اندیشه و حکمى که از روى ظلم و ستم دادند پیشى گرفت، و دلیلى که در دست ما است از آن هنگام است که از راه حقّ قدم بیرون نهاده بر خلاف قرارداد حکم بباطل و نادرست دادند (خلاصه چون با ایشان شرط کردیم که طبق قرآن عمل نمایند، و از روى هواى نفس حکم دادند، پس ما حقّ داریم که حکمشان را نپذیریم).