انْتَفِعُوا بِبَیَانِ اللَّهِ وَ اتَّعِظُوا بِمَوَاعِظِ اللَّهِ وَ اقْبَلُوا نَصِیحَةَ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَعْذَرَ إِلَیْکمْ بِالْجَلِیَّةِ وَ اتَّخَذَ عَلَیْکمُ الْحُجَّةَ وَ بَیَّنَ لَکمْ مَحَابَّهُ مِنَ الْأَعْمَالِ وَ مَکارِهَهُ مِنْهَا لِتَتَّبِعُوا هَذِهِ وَ تَجْتَنِبُوا هَذِهِ .
از گفتار خدا (در قرآن کریم راجع بدنیا و آخرت) سود ببرید (که بهترین سودها است) و از پندهاى خدا (به زبان پیغمبر اکرم) بهره گیرید (تا رستگار شوید) و اندرز خدا را بپذیرید (تا از سختی هاى عذاب برهید) زیرا خداوند به دلیل هائى که (بر همه) هویدا است جاى عذر براى عذاب نمودن (گناهکاران) شما باقى نگذاشته (که بگویند چرا ما را عذاب میکنى در صورتیکه ما نمى دانستیم) و بشما اتمام حجّت کرده (قرآن کریم را نازل فرموده و پیغمبر اکرم را مبیّن آن و راهنماى جنّ و انس قرار داده و خیر و شرّ را به همگان نشان داده تا ایشان را در ترک تکالیف حجّتى نباشد) و از اعمال آنچه را که دوست داشته (بانجام آن امر کرده) و آنچه را که بد دانسته (بجا آوردن آنرا نهى نموده، در قرآن کریم و سنّت پیغمبر اکرم) براى شما بیان فرموده تا دوست داشته او را پیروى و از آنچه بد دانسته دورى نمائید.
فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلى الله علیه وآله) کانَ یَقُولُ إِنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَکارِهِ وَ إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ .
زیرا رسول خدا، صلّى اللَّه علیه و آله مى فرمود: بهشت پیچیده شده بسختیها (تحمّل رنجها و شکیبائى بر طاعات و خوددارى از گناهان) و آتش پیچیده شده به خواهشها (ى نفس و معصیت و نافرمانى).
وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ مَا مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ شَیْءٌ إِلَّا یَأْتِی فِی کرْهٍ وَ مَا مِنْ مَعْصِیَةِ اللَّهِ شَیْءٌ إِلَّا یَأْتِی فِی شَهْوَةٍ .
و بدانید هیچ چیز از طاعت خدا نیست مگر آنکه انجام آن گران مى آید، و هیچ چیز از معصیت خدا نیست مگر آنکه موافق میل و خواهش مى باشد (زیرا پیروى نفس از قوّه شهویّه بیشتر است از قوّه عاقله).
فَرَحِمَ اللَّهُ امْرَأً نَزَعَ عَنْ شَهْوَتِهِ وَ قَمَعَ هَوَى نَفْسِهِ فَإِنَّ هَذِهِ النَّفْسَ أَبْعَدُ شَیْءٍ مَنْزِعاً وَ إِنَّهَا لَا تَزَالُ تَنْزِعُ إِلَى مَعْصِیَةٍ فِی هَوًى .
پس خدا بیامرزد مردى را که شهوت را از خویش دور کرده از پیروى خواهش و آرزوى نفس باز ایستد، زیرا این نفس مشکلترین چیز است براى باز داشتن (از شهوترانى) و همیشه بر اثر خواهش و آرزو به معصیت شوق دارد.
وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا یُصْبِحُ وَ لَا یُمْسِی إِلَّا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ فَلَا یَزَالُ زَارِیاً عَلَیْهَا وَ مُسْتَزِیداً لَهَا .
و اى بندگان خدا بدانید که مؤمن شب صبح نمى کند و صبح را بشب نمى رساند مگر آنکه بنفس خود بد گمان است و پیوسته از او عیب جوئى میکند، و زیادتر از آنچه نموده است (از طاعت و بندگى) از آن مى طلبد (لذا نفس بر مؤمن تسلّط نیافته نمى تواند او را فریب دهد).
فَکونُوا کالسَّابِقِینَ قَبْلَکمْ وَ الْمَاضِینَ أَمَامَکمْ قَوَّضُوا مِنَ الدُّنْیَا تَقْوِیضَ الرَّاحِلِ وَ طَوَوْهَا طَیَّ الْمَنَازِلِ.
پس مانند کسانى باشید که از شما (به رحمت خدا) پیشى گرفتند و جلو روى شما گذشتند، از دنیا خیمه کندند مانند خیمه کندن کوچ کننده، و (مدّت زندگانى) آنرا بسر رساندند مانند طىّ کردن منزلها (که هیچ گونه دلبستگى بدنیا و متاع آن نداشتند).
وَ اعْلَمُوا أَنَّ هَذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِی لَا یَغُشُّ وَ الْهَادِی الَّذِی لَا یُضِلُّ وَ الْمُحَدِّثُ الَّذِی لَا یَکذِبُ وَ مَا جَالَسَ هَذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلَّا قَامَ عَنْهُ بِزِیَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ زِیَادَةٍ فِی هُدًى أَوْ نُقْصَانٍ مِنْ عَمًى.
و بدانید این قرآن پند دهندهاى است که (در ارشاد براه راست) خیانت نمى کند، و راهنمائى است که گمراه نمى نماید، و سخن گوئى است که (در گفتارش) دروغ نمى گوید، و کسى با این قرآن ننشست (قرائت ننموده در آن تدبّر و اندیشه نکرد) مگر آنکه چون از پیش آن برخاسته (قرائت و اندیشه را بپایان رساند) هدایت و رستگارى او افزایش یافت یا کورى و گمراهى او کم گردید.
وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکمْ وَ اسْتَعِینُوا بِهِ عَلَى لَأْوَائِکمْ فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکبَرِ الدَّاءِ وَ هُوَ الْکفْرُ وَ النِّفَاقُ وَ الْغَیُّ وَ الضَّلَالُ .
و بدانید کسی را بعد از (آموختن) قرآن (و تدبّر در معانى و عمل به احکام آن) نیازمندى نیست (تا براى دنیا و آخرت خود چیزى بیاموزد) و نه براى کسى پیش از (آشنا شدن به) قرآن بىنیازى است (تا راه اصلاح و فساد را بوسیله علوم و کتابها دانسته بآن نیازمند نباشد) پس بهبودى دردهاى (ظاهرىّ و باطنىّ و روحىّ و جسمى ّ) خود را از آن بخواهید، و در سختى و گرفتارى از آن کمک بطلبید، زیرا در قرآن براى بزرگترین درد که کفر و نفاق و تباه شدن و گمراهى مى باشد شفاء و بهبودى است.
فَاسْأَلُوا اللَّهَ بِهِ وَ تَوَجَّهُوا إِلَیْهِ بِحُبِّهِ وَ لَا تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ إِنَّهُ مَا تَوَجَّهَ الْعِبَادُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِمِثْلِهِ .
پس به (پیروى از) آن (شفاء) از خدا بخواهید، و با دوستى (عمل به) آن بخدا رو آورید، و آنرا وسیله خواهش از بندگانش قرار ندهید، زیرا بندگان به (چیزى) مانند قرآن بخدا رو نیاوردند (براى درخواست از خدا و تقرّب باو قرآن را بهترین وسیله دانستند).
وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ قَائِلٌ مُصَدَّقٌ وَ أَنَّهُ مَنْ شَفَعَ لَهُ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ شُفِّعَ فِیهِ وَ مَنْ مَحَلَ بِهِ الْقُرْآنُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ صُدِّقَ عَلَیْهِ .
و بدانید قرآن (در قیامت) شفاعت کننده ایست که شفاعتش پذیرفته مى گردد، و راستگویى است که گفتارش تصدیق میشود، و کسیرا که قرآن روز قیامت شفاعت کرد (بدرستى گفتار و کردارش گواهى داد) شفاعتش در باره او قبول میشود، و کسیرا که قرآن روز قیامت (نزد خداوند سبحان) زشت دانست (بکفر و نفاق و بد رفتارى و شهوت رانى او گواهى داد) گفتارش به زیان او تصدیق مى گردد.
فَإِنَّهُ یُنَادِی مُنَادٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَلَا إِنَّ کلَّ حَارِثٍ مُبْتَلًى فِی حَرْثِهِ وَ عَاقِبَةِ عَمَلِهِ غَیْرَ حَرَثَةِ الْقُرْآنِ فَکونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ اسْتَدِلُّوهُ عَلَى رَبِّکمْ وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلَى أَنْفُسِکمْ وَ اتَّهِمُوا عَلَیْهِ آرَاءَکمْ وَ اسْتَغِشُّوا فِیهِ أَهْوَاءَکمْ.
زیرا روز قیامت نداء کنندهاى فریاد میکند: «آگاه باشید هر کشت کارى در عاقبت عمل و کشته خود گرفتار است مگر کشت کاران قرآن» پس شما از کشت کنندگان و پیروان آن بوده آنرا راهنماى بسوى پروردگارتان قرار دهید، و از آن اندرز بگیرید، و اندیشه هایتان را که بر خلاف آن است متّهم سازید (در گفتار و کردار به اندیشه ها اعتماد نداشته باشید) و خواهشهاى خود را در برابر آن خیانتکار بدانید (طبق هواى نفس آنرا تفسیر و تأویل ننمائید که بعذاب گرفتار خواهید شد).
الْعَمَلَ الْعَمَلَ ثُمَّ النِّهَایَةَ النِّهَایَةَ وَ الِاسْتِقَامَةَ الِاسْتِقَامَةَ ثُمَّ الصَّبْرَ الصَّبْرَ وَ الْوَرَعَ الْوَرَعَ إِنَّ لَکمْ نِهَایَةً فَانْتَهُوا إِلَى نِهَایَتِکمْ وَ إِنَّ لَکمْ عَلَماً فَاهْتَدُوا بِعَلَمِکمْ .
کار نیکو کار نیکو (خدا را بسیار عبادت و بندگى کنید و به اندک آن اکتفاء ننمائید) پس آنرا بپایان برسانید، آنرا بپایان برسانید، و استوار باشید، استوار باشید (در امر دین استقامت داشته باشید و از راه راست پا بیرون ننهاده بهر طرف رو نیاورید، و در معاصى) شکیبائى گزینید شکیبائى گزینید (و از پیروى خواهش هاى نفس خوددارى نمائید) بپرهیزید، بپرهیزید (از آنچه خدا نهى فرموده دورى کنید) شما را عاقبت و خاتمه اى هست، خود را بآن (بهشت جاوید) برسانید، و براى شما پرچم و نشانه اى است (پیغمبر اکرم و اوصیاء آن حضرت) پس (براى رسیدن بحسن عاقبت) به نشانه خودتان هدایت و رستگار شوید.
وَ إِنَّ لِلْإِسْلَامِ غَایَةً فَانْتَهُوا إِلَى غَایَتِهِ وَ اخْرُجُوا إِلَى اللَّهِ بِمَا افْتَرَضَ عَلَیْکمْ مِنْ حَقِّهِ وَ بَیَّنَ لَکمْ مِنْ وَظَائِفِهِ أَنَا شَاهِدٌ لَکمْ وَ حَجِیجٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَنْکمْ.
و اسلام را فائده و سودى است (سیادت و سعادت همیشگى) آنرا بدست آورید، و بخدا رو آورید و حقّ او را آنچه بر شما واجب کرده و احکام خود را که برایتان (در قرآن و سنّت) بیان فرموده انجام دهید، من روز قیامت براى شما گواه، و (براى نجات و رهائى از عذاب) از طرف شما حجّت و دلیل مى آورم.
أَلَا وَ إِنَّ الْقَدَرَ السَّابِقَ قَدْ وَقَعَ وَ الْقَضَاءَ الْمَاضِیَ قَدْ تَوَرَّدَ وَ إِنِّی مُتَکلِّمٌ بِعِدَةِ اللَّهِ وَ حُجَّتِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کنْتُمْ تُوعَدُونَ .
آگاه باشید آنچه پیش از این مقدّر بود (خلافت خلفاء و انتقال به آن حضرت) واقع شد، و آنچه حکم و اراده خدا بآن تعلّق گرفته پى در پى (فتنهها و خونریزیهاى بعد از این) پیش خواهد آمد، و من از روى وعده خدا و حجّت او (قرآن کریم با شما) سخن مى گویم: خداى تعالى (در س 41 ى 30) فرموده: إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ یعنى آنانکه گفتند: ص572پروردگار ما خدا است (به ربوبیّت و وحدانیّت او اقرار کردند) پس (بر آن) ایستادگى نمودند (اوامر او را انجام داده نواهیش را مرتکب نگشتند، هنگام مرگ) فرشتگان بر ایشان نازل شوند (و بگویند) که (از سختیها) نترسید، و (بآنچه از دست دادید) اندوهگین نباشید، و مژده باد شما را بهشت که (در دنیا بآن) وعده داده شده بودید».
وَ قَدْ قُلْتُمْ رَبُّنَا اللَّهُ فَاسْتَقِیمُوا عَلَى کتَابِهِ وَ عَلَى مِنْهَاجِ أَمْرِهِ وَ عَلَى الطَّرِیقَةِ الصَّالِحَةِ مِنْ عِبَادَتِهِ ثُمَّ لَا تَمْرُقُوا مِنْهَا وَ لَا تَبْتَدِعُوا فِیهَا وَ لَا تُخَالِفُوا عَنْهَا فَإِنَّ أَهْلَ الْمُرُوقِ مُنْقَطَعٌ بِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ .
و شما که گفتید: پروردگار ما خدا است، پس (طبق اقرار خود) بعمل بکتاب و راه روشن دستور و فرمان و طریق شایسته عبادت و بندگیش ایستادگى کنید، و از آن راه خارج نشوید، و بدعتى در آن نگذارید، و با آن مخالفت نکنید، زیرا کسانیکه از آن راه قدم بیرون نهادند روز قیامت به رحمت خدا راه ندارند.
ثُمَّ إِیَّاکمْ وَ تَهْزِیعَ الْأَخْلَاقِ وَ تَصْرِیفَهَا وَ اجْعَلُوا اللِّسَانَ وَاحِداً وَ لْیَخْزُنِ الرَّجُلُ لِسَانَهُ فَإِنَّ هَذَا اللِّسَانَ جَمُوحٌ بِصَاحِبِهِ وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً یَتَّقِی تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى یَخْزُنَ لِسَانَهُ .
پس بر حذر باشید از تغییر و تبدیل خلق و خوها (بپرهیزید از نفاق و دوروئى: راستگویى، دروغگویى، سخن چینى و مصلح شدن) و زبان را یکى قرار دهید (یک جور سخن گویید) و مرد باید زبان خود را نگاه دارد (بیجا لب به گفتار نگشاید) زیرا زبان بصاحب خود سرکش است (اگر عنانش را رها کند او را در مهلکه انداخته تباه گرداند) سوگند بخدا نمى بینم بنده پرهیزگارى را پرهیزکاریش باو سود بخشد تا اینکه زبانش را (از دروغ و تهمت و غیبت و دشنام و سخن چینى و مانند آنها) نگاهدار و (و گر نه پرهیزش سودى ندارد، زیرا پرهیزکار سودمند نگردد مگر بر اثر اجتناب و دورى از جمیع معاصى).
وَ إِنَّ لِسَانَ الْمُؤْمِنِ مِنْ وَرَاءِ قَلْبِهِ وَ إِنَّ قَلْبَ الْمُنَافِقِ مِنْ وَرَاءِ لِسَانِهِ لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَکلَّمَ بِکلَامٍ تَدَبَّرَهُ فِی نَفْسِهِ فَإِنْ کانَ خَیْراً أَبْدَاهُ وَ إِنْ کانَ شَرّاً وَارَاهُ وَ إِنَّ الْمُنَافِقَ یَتَکلَّمُ بِمَا أَتَى عَلَى لِسَانِهِ لَا یَدْرِی مَا ذَا لَهُ وَ مَا ذَا عَلَیْهِ .
و بتحقیق زبان مؤمن پشت دل او است (سخنش از روى دل و اعتقاد مى باشد) و دل منافق پشت زبان او است (بآنچه مى گوید اعتقاد ندارد) زیرا مؤمن چون بخواهد سخنى گوید در آن تأمّل و اندیشه کند، اگر نیکو و صلاح بود بیان کند، و اگر بد و ناروا بود مى پوشاند (از گفتن خوددارى مى نماید) و منافق آنچه به زبانش برسد مى گوید و نمى داند کدام سخن براى او سود دارد و کدام زیان.
وَ لَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلى الله علیه وآله) لَا یَسْتَقِیمُ إِیمَانُ عَبْدٍ حَتَّى یَسْتَقِیمَ قَلْبُهُ وَ لَا یَسْتَقِیمُ قَلْبُهُ حَتَّى یَسْتَقِیمَ لِسَانُهُ فَمَنِ اسْتَطَاعَ مِنْکمْ أَنْ یَلْقَى اللَّهَ تَعَالَى وَ هُوَ نَقِیُّ الرَّاحَةِ مِنْ دِمَاءِ الْمُسْلِمِینَ وَ أَمْوَالِهِمْ سَلِیمُ اللِّسَانِ مِنْ أَعْرَاضِهِمْ فَلْیَفْعَلْ.
و رسول خدا، صلّى اللَّه علیه و آله، فرمود: «ایمان بنده مستقیم و استوار نیست تا اینکه دل او استوار باشد، و دل او استوار نیست تا اینکه زبانش استوار باشد» (زیرا زبان ترجمان دل است، و استقامت دل بسته به زبان است) پس کسیکه از شما توانا باشد که خداوند سبحان را ملاقات کند (مشمول رحمت او گردد) در حالیکه از خون مسلمانان و دارائى آنها دستش پاک، و از هتک آبرو و شئون آنان زبانش سالم باشد، باید چنین کند (از شرائط اسلام و لوازم ایمان است که بایستى مسلمان از زبان و دست مسلمان آسایش داشته باشد).
وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ یَسْتَحِلُّ الْعَامَ مَا اسْتَحَلَّ عَاماً أَوَّلَ وَ یُحَرِّمُ الْعَامَ مَا حَرَّمَ عَاماً أَوَّلَ وَ أَنَّ مَا أَحْدَثَ النَّاسُ لَا یُحِلُّ لَکمْ شَیْئاً مِمَّا حُرِّمَ عَلَیْکمْ وَ لَکنَّ الْحَلَالَ مَا أَحَلَّ اللَّهُ وَ الْحَرَامَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ .
بندگان خدا بدانید مؤمن در این سال حلال میداند آنچه را که در سال گذشته حلال مى دانسته، و حرام میداند آنچه را در سال پیش حرام مى شمرده (حلیّت و حرمت چیزى چون از روى کتاب و سنّت نزد صاحب ایمان ثابت شد همیشه طبق آن حکم میکند، بخلاف غیر مؤمن که بر اثر فساد عقیده به رأى و اجتهاد نادرست خود حلال و حرامى را که در کتاب و سنّت ثابت شده تغییر مى دهد) و بدعتهائى را که مردم احداث کردهاند (احکامى که خلفاء بنا گذاردند مانند بیّنه و گواه خواستن ابو بکر از حضرت فاطمه- علیها السّلام در باب فدک با اینکه بیّنه با مدّعى است، و جزیه گرفتن عمر زیادتر از آنچه پیغمبر مقرّر فرموده بود، و مقدّم داشتن عثمان خواندن خطبه را بر نماز در عید فطر و اضحى با اینکه باید بعد از نماز خوانده شود، خلاصه این نوع بدعتها) آنچه را بشما حرام شده است حلال نمى گرداند، بلکه حلال آنست که خدا حلال کرده و حرام آنستکه خدا حرام فرموده.
فَقَدْ جَرَّبْتُمُ الْأُمُورَ وَ ضَرَّسْتُمُوهَا وَ وُعِظْتُمْ بِمَنْ کانَ قَبْلَکمْ وَ ضُرِبَتِ الْأَمْثَالُ لَکمْ وَ دُعِیتُمْ إِلَى الْأَمْرِ الْوَاضِحِ فَلَا یَصَمُّ عَنْ ذَلِک إِلَّا أَصَمُّ وَ لَا یَعْمَى عَنْ ذَلِک إِلَّا أَعْمَى .
و کارها را بر اثر تجربه و آزمایش محکم و استوار نمودهاید (اندیشه بکار بردید تا نیک از بد و حقّ از باطل بشما آشکار گردید) و به پیشینیان پند داده شدید (خداوند سبحان در قرآن کریم فرموده که نیکوکاران سعادتمند و بدکاران بعذاب گرفتار شدند) و براى شما مثلها زده شده (در قرآن کریم براى امتیاز حقّ از باطل مثلها بیان گردیده) و بسوى امر روشن (دین اسلام که درستى آن بر همه آشکار است) دعوت شدید، پس کر نمى ماند از آن (گوش نمى بندد) مگر کسیکه (گوش دل او) کر باشد، و کور نمى ماند از آن (چشم بر هم نمى نهد) مگر کسیکه (چشم دلش) کور باشد.
وَ مَنْ لَمْ یَنْفَعْهُ اللَّهُ بِالْبَلَاءِ وَ التَّجَارِبِ لَمْ یَنْتَفِعْ بِشَیْءٍ مِنَ الْعِظَةِ وَ أَتَاهُ التَّقْصِیرُ مِنْ أَمَامِهِ حَتَّى یَعْرِفَ مَا أَنْکرَ وَ یُنْکرَ مَا عَرَفَ .
و کسیرا که خدا بسبب گرفتارى و آزمایش در امور نفع نرسانیده به موعظه و پند سود نبرده است (زیرا تأثیر بلاء و آزمایش در امور محسوسه از تأثیر پند و اندرز بیشتر است) و او را از جلو رویش (پیاپى) نقصان و زیان برسد تا اینکه (بر اثر فزونى نادانى و گمراهیش) منکر و زشت را معروف و معروف و پسندیده را منکر شناسد.
وَ إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ مُتَّبِعٌ شِرْعَةً وَ مُبْتَدِعٌ بِدْعَةً لَیْسَ مَعَهُ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ بُرْهَانُ سُنَّةٍ وَ لَا ضِیَاءُ حُجَّةٍوَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَعِظْ أَحَداً بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ فَإِنَّهُ حَبْلُ اللَّهِ الْمَتِینُ وَ سَبَبُهُ الْأَمِینُ وَ فِیهِ رَبِیعُ الْقَلْبِ وَ یَنَابِیعُ الْعِلْمِ وَ مَا لِلْقَلْبِ جِلَاءٌ غَیْرُهُ .
و مردم دو دستهاند (اوّل:) کسیکه پیرو شریعت است (گفتار و کردارش طبق کتاب و سنّت مى باشد) و (دوّم:) آنکه احداث کننده بدعت مى باشد که (پیرو نفس امّاره و شیطان است، و) نیست با او از خداوند دلیل آشکار نه از سنّت (پیغمبر اکرم) و نه از قرآن کریم، و خداوند سبحان هیچکس (از پیروان پیغمبران پیشین) را پند نداد به (پندى) مانند این قرآن (زیرا منظور از پند و اندرزها سوق مردم است بطرف حقّ و ارشاد براه سعادت و نیکبختى و قرآن براى رسیدن باین مقصود جامع است و این خود بزرگترین لطف حقّ تعالى است نسبت بمسلمین) که ریسمان محکم و استوار خدا است(هرگز گسیخته نمى شود، و هر کس بآن چنگ زند از بدبختى دنیا و عذاب آخرت رهائى مى یابد) و راه او است که (بهر که قدم در آن نهد) خیانت نمى کند، و در آن است بهار دل (چون تلاوت آیات و اندیشه در معانى آنها رویاننده انواع گلهاى علوم و معارف مى باشد) و چشمههاى علم و دانش (زیرا هر یک از آیات آن منبع علم و حکمتى است که حیات ارواح وابسته به آنست) و دل را جز آن صیقلى نیست (اندیشه در آن جلاء دهنده دلها است از زنگ نادانى و گمراهى، و چون در قرآن چشمههاى علوم و معارف است، پس اگر علوم دیگر نیز دل را جلاء دهد براى آنست که آن علوم بقرآن منتهى مى گردد، پس در حقیقت قرآن دل را جلاء داده است) .
مَعَ أَنَّهُ قَدْ ذَهَبَ الْمُتَذَکرُونَ وَ بَقِیَ النَّاسُونَ أَوِ الْمُتَنَاسُونَ فَإِذَا رَأَیْتُمْ خَیْراً فَأَعِینُوا عَلَیْهِ وَ إِذَا رَأَیْتُمْ شَرّاً فَاذْهَبُوا عَنْهُ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلى الله علیه وآله) کانَ یَقُولُ یَا ابْنَ آدَمَ اعْمَلِ الْخَیْرَ وَ دَعِ الشَّرَّ فَإِذَا أَنْتَ جَوَادٌ قَاصِدٌ.
با اینکه یاد آوران (قرآن و عمل کنندگان بآن) رفتند، و فراموش کاران یا آنانکه فراموشى را بخود بستهاند ماندهاند، پس (اگر چه پند در شما اثر ندارد با این حال مى گویم:) اگر خیر و نیکوئى را دیدید بآن کمک کنید (بجا آورید) و هر گاه شرّ و بدى دیدید از آن بگذرید (دور گردید، یعنى از امر و نهى امام علیه السّلام پیروى کرده از مخالفین او و بیعت شکنان بیزارى جوئید) زیرا رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله مى فرمود: اى پسر آدم نیکوئى کن و بدى را رها نما و چون چنین کردى تو خوش رفتار و میانه رو هستى (در وسط راه حقّ قدم نهادهاى که هرگز گم نمى شوى).
أَلَا وَ إِنَّ الظُّلْمَ ثَلَاثَةٌ فَظُلْمٌ لَا یُغْفَرُ وَ ظُلْمٌ لَا یُتْرَک وَ ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لَا یُطْلَبُ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یُغْفَرُ فَالشِّرْک بِاللَّهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَک بِهِ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی یُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَا یُتْرَک فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً .
آگاه باشید ظلم بر سه قسم است: ظلمى که آمرزیده نمى شود، و ظلمى که باز خواست میشود، و ظلمى که آمرزیده شده باز خواست نمى شود، امّا ظلمى که آمرزیده نمى شود شرک بخدا است، خداوند سبحان (در قرآن کریم س 4 ى 48) مى فرماید: إِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ یعنى خدا نمى آمرزد کسی را که باو شرک آورد، و امّا ظلمى که آمرزیده میشود ظلم بنده است بر نفس خود در بجا آوردن برخى گناهان کوچک (در صورتیکه اصرار بر آن نداشته باشد، زیرا اجتناب و دورى از کبائر و گناهان بزرگ کفّاره ایست که گناه کوچک را پوشانده جلوه نمى دهد) و امّا ظلمى که باز خواست میشود ظلم بنده است بنده دیگر را.
الْقِصَاصُ هُنَاک شَدِیدٌ لَیْسَ هُوَ جَرْحاً بِاْلمُدَى وَ لَا ضَرْباً بِالسِّیَاطِ وَ لَکنَّهُ مَا یُسْتَصْغَرُ ذَلِک مَعَهُ .
قصاص و تلافى در آخرت سخت و دشوار است، و قصاص در آنجا با زخم کاردها و زدن تازیانهها نیست، ولى قصاصى است که زخم و تازیانه نزد آن کوچک شمرده میشود (از این بیان فهمیده میشود آنانکه بآل محمّد، علیهم السّلام، ظلم نموده اند بسختى باز خواست شده بعذاب گرفتار خواهند شد).
فَإِیَّاکمْ وَ التَّلَوُّنَ فِی دِینِ اللَّهِ فَإِنَّ جَمَاعَةً فِیمَا تَکرَهُونَ مِنَ الْحَقِّ خَیْرٌ مِنْ فُرْقَةٍ فِیمَا تُحِبُّونَ مِنَ الْبَاطِلِ وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَةٍ خَیْراً مِمَّنْ مَضَى وَ لَا مِمَّنْ بَقِیَ.
پس از دو رنگى و دو روئى در دین خدا بپرهیزید (این جمله اشاره است به گروهى که در بیعت نمودن با آن حضرت متوقّف بودند، و آنان که بیعت را شکستند) زیرا اجتماع (دست بدست دادن و یکى شدن) در آنچه حقّ است و آنرا میل ندارید بهتر است از تفرقه و جدائى در آنچه باطل است و آنرا دوست مى دارید، و خداوند سبحان بر اثر تفرقه و جدائى به هیچ کس از گذشتگان و باقى ماندگان خیر و نیکوئى عطاء نفرموده.
یَا أَیُّهَا النَّاسُ طُوبَى لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النَّاسِ وَ طُوبَى لِمَنْ لَزِمَ بَیْتَهُ وَ أَکلَ قُوتَهُ وَ اشْتَغَلَ بِطَاعَةِ رَبِّهِ وَ بَکى عَلَى خَطِیئَتِهِ فَکانَ مِنْ نَفْسِهِ فِی شُغُلٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَةٍ.
اى مردم خوشا بحال کسیکه زشتى و بدى خودش او را از زشتی هاى مردم نگاه دارد، و خوشا بحال کسی که در خانه خود بنشیند (فتنه و فساد بر پا ننماید، و براى امر بمعروف و نهى از منکر و جلوگیرى از تباهکارى آماده باشد) و روزى خود را بخورد (طمع بمال دیگران نداشته باشد) و به اطاعت پروردگارش مشغول بوده و بر گناه خویش بگرید (توبه و بازگشت نماید) در نتیجه سرگرم بکار خویشتن باشد و مردم از (دست و زبان) او در آسایش باشند.