لِلَّهِ بَلَاءُ فُلَانٍ فَلَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَ دَاوَى الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ .

خدا شهرهاى فلان (عمر ابن خطّاب) را برکت دهد و نگاه‏دار که (باعتقاد گروهى) کجى را راست نمود (گمراهان را براه آورد) و بیمارى را معالجه کرد (مردم شهرهایى را بدین اسلام گرواند) و سنّت را بر پا داشت (احکام پیغمبر را اجراء نمود) و تباهکارى را پشت سر انداخت (در زمان او فتنه‏ اى رو نداد).

ذَهَبَ نَقِیَّ الثَّوْبِ قَلِیلَ الْعَیْبِ أَصَابَ خَیْرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا أَدَّى إِلَى اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ .

پاک جامه و کم عیب از دنیا رفت (مانند عثمان خود را به پلیدیها نیالود)نیکوئى خلافت را دریافت و از شرّ آن پیشى گرفت (تا بود امر خلافت منظّم بوده اختلالى در آن راه نیافت) طاعت خدا را بجا آورده از نافرمانى او پرهیز کرده حقّش را اداء نمود (و لیکن.

رَحَلَ وَ تَرَکهُمْ فِی طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا یَهْتَدِی بِهَا الضَّالُّ وَ لَا یَسْتَیْقِنُ الْمُهْتَدِی.

از دنیا رفت در حالیکه مردم را در راه‏ هاى گوناگون انداخت (بطوریکه) گمراه در آنها راه نمى‏ یابد، و راه یافته بر یقین و باور نمى‏ ماند.