لَا تَلْقَیَنَّ طَلْحَةَ فَإِنَّک إِنْ تَلْقَهُ تَجِدْهُ کالثَّوْرِ عَاقِصاً قَرْنَهُ یَرْکبُ الصَّعْبَ وَ یَقُولُ هُوَ الذَّلُولُ.

البته طلحه را ملاقات مکن، زیرا اگر او را ملاقات کنی می یابی مانند گاوی که شاخ خود را پیچیده و تیز کرده (به هر کسی که نزدیک او رود آماده شاخ زدن است، کنایه از آنکه طلحه بفتنه و فساد مشغول است و از تکبر و نخوت گوش به سخن هیچکس نمی دهد) سوار شتر سرکش می شود و می گوید: آن شتر رام است (کارهای دشوار پیش گرفته از نادانی و خودسری آسان می شمارد).

وَ لَکنِ الْقَ الزُّبَیْرَ فَإِنَّهُ أَلْیَنُ عَرِیکةً.

و لیکن زبیر را ملاقات کن، زیرا طبیعت او نرمتر (حسن خلق و فرمانبرداریش بیشتر) است.

فَقُلْ لَهُ یَقُولُ لَک ابْنُ خَالِک عَرَفْتَنِی بِالْحِجَازِ وَ أَنْکرْتَنِی بِالْعِرَاقِ فَمَا عَدَا مِمَّا بَدَا.

و به او بگو: پسر دائی تو (مادر زبیر صفیه خواهر ابوطالب است) می گوید تو مرا در حجاز (مدینه) شناختی (بمن بیعت کردی) و در عراق (بصره) انکار نمودی (عهد و پیمان خود را شکسته از اطاعت من خارج شدی) پس چه چیز ترا منصرف کرد از آنچه بر تو ظاهر و هویدا گردیده بود (چه رو داد که عهد و پیمان خود را شکسته با من درصدد مخالفت و کارزار برآمدی.

قال السید الشریف: و هو (علیه السلام) أول من سُمعت منه هذه الکلمة ، أعنی \"فما عدا مما بدا\".

(سیدرضی فرماید:) می گویم: آن حضرت علیه السلام اول کسی است که این کلمه فما عدا مما بدا از او شنیده شده است.