الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَظْهَرَ مِنْ آثَارِ سُلْطَانِهِ وَ جَلَالِ کبْرِیَائِهِ مَا حَیَّرَ مُقَلَ الْعُقُولِ مِنْ عَجَائِبِ قُدْرَتِهِ وَ رَدَعَ خَطَرَاتِ هَمَاهِمِ النُّفُوسِ عَنْ عِرْفَانِ کنْهِ صِفَتِهِ.

سپاس خدائى را سزا است که از نشانه ‏هاى سلطنت و بزرگى بزرگوارى خود شگفتی هاى‏قدرت و توانائیش را آشکار ساخت، و کاسه چشمها را حیران و مبهوت نمود، و اندیشه‏ هائى که در مردم خطور مى‏ نماید از شناختن حقیقت صفت خویش باز داشت (خردمندان در برابر آفریده ‏هایش دچار شگفتى و عقولشان از ادراک حقیقتش ناتوان است).

وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ شَهَادَةَ إِیمَانٍ وَ إِیقَانٍ وَ إِخْلَاصٍ وَ إِذْعَانٍ .

و گواهى مى ‏دهم که خدائى بجز او نیست گواهى از روى ایمان و باور و خلوص و فرمانبرى (دل و زبانم یکى است و تقلید و خودنمایى بآن راه ندارد).

وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ وَ أَعْلَامُ الْهُدَى دَارِسَةٌ وَ مَنَاهِجُ الدِّینِ طَامِسَةٌ فَصَدَعَ بِالْحَقِّ وَ نَصَحَ لِلْخَلْقِ وَ هَدَى إِلَى الرُّشْدِ وَ أَمَرَ بِالْقَصْدِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ.

و گواهى مى ‏دهم که محمّد بنده و فرستاده او است، فرستاد او را هنگامیکه نشانه ‏هاى رستگارى و راههاى آشکار دین از بین رفته و ویران گردیده بود (مردم در راه ضلالت و گمراهى گام برداشته از خواهش هاى نفس پیروى مى‏ نمودند) پس حقّ را هویدا ساخت و مردم را اندرز داد، و براستى و درستى (در گفتار و کردار) راه نمود و به میانه روى (نه افراط و نه تفریط) امر فرمود، خدا بر او و آلش درود فرستد.

وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّهُ لَمْ یَخْلُقْکمْ عَبَثاً وَ لَمْ یُرْسِلْکمْ هَمَلًا عَلِمَ مَبْلَغَ نِعَمِهِ عَلَیْکمْ وَ أَحْصَى إِحْسَانَهُ إِلَیْکمْ فَاسْتَفْتِحُوهُ وَ اسْتَنْجِحُوهُ وَ اطْلُبُوا إِلَیْهِ وَ اسْتَمْنِحُوهُ فَمَا قَطَعَکمْ عَنْهُ حِجَابٌ وَ لَا أُغْلِقَ عَنْکمْ دُونَهُ بَابٌ .

بندگان خدا بدانید خدا شما را بیهوده نیافرید، و سر خود (مانند چهارپایان) رها ننمود (بلکه تکالیف و احکامى براى شما قرار داد تا هر یک را بموقع انجام دهید) اندازه نعمتها و بخشش را بشما میداند، و فضل و کرمش را بشمار آورده است (تا شکرگزارى و کفران شما را بیازماید) پس فتح و فیروزى (بر دشمنان) و روا شدن حاجت را از او بطلبید، و درخواست خود را از او بخواهید، و عطاء و بخشش را از او بجوئید که بین شما و او پرده‏اى آویخته و درى بسته نیست.

وَ إِنَّهُ لَبِکلِّ مَکانٍ وَ فِی کلِّ حِینٍ وَ أَوَانٍ وَ مَعَ کلِّ إِنْسٍ وَ جَانٍّ .

و او در همه جا و در هر وقت و زمان حاضر و با هر انسان و جنّ همراه مى‏ باشد.

لَا یَثْلِمُهُ الْعَطَاءُ وَ لَا یَنْقُصُهُ الْحِبَاءُ وَ لَا یَسْتَنْفِدُهُ سَائِلٌ وَ لَا یَسْتَقْصِیهِ نَائِلٌ وَ لَا یَلْوِیهِ شَخْصٌ عَنْ شَخْصٍ وَ لَا یُلْهِیهِ صَوْتٌ عَنْ صَوْتٍ وَ لَا تَحْجُزُهُ هِبَةٌ عَنْ سَلْبٍ وَ لَا یَشْغَلُهُ غَضَبٌ عَنْ رَحْمَةٍ وَ لَا تُولِهُهُ رَحْمَةٌ عَنْ عِقَابٍ وَ لَا یُجِنُّهُ الْبُطُونُ عَنِ الظُّهُورِ وَ لَا یَقْطَعُهُ الظُّهُورُ عَنِ الْبُطُونِ .

جود و بخشش (نعمتهاى) او را کم نمى‏ گرداند، و رخنه‏اى (در آنها) وارد نمى ‏سازد، خواستار از او نعمتش را تمام نمى ‏کند، و آرزومند بپایان خزائنش نمى‏ رسد، و کسى او را از دیگرى نگاه نمى‏ دارد، و آوازى او را از آواز دیگر مشغول نمى‏ گرداند (زیرا اشتغال بکارى که باعث باز ماندن از کار دیگر است بر اثر غفلت است که آن از لوازم جسم مى ‏باشد) بخشیدن (نعمت) او را از گرفتن (نعمت دیگر در یک زمان) مانع نمى‏ گردد، و خشم کردن او را از رحمت مشغول نمى‏ سازد، و مهربانى او را از عذاب باز نمى‏ دارد، و پنهانى او را از آشکار بودن مانع نیست، و آشکار بودن او را از پنهانى جدا نمى‏ سازد (زیرا او هم آشکار است هم پنهان، آشکار است بآثار، و حقیقت او پنهان است از نظر).

قَرُبَ فَنَأَى وَ عَلَا فَدَنَا وَ ظَهَرَ فَبَطَنَ وَ بَطَنَ فَعَلَنَ وَ دَانَ وَ لَمْ یُدَنْ.

نزدیک و دور و بالا و پائین و آشکار و پنهان و پنهان و آشکار است، جزاء داده و جزاء داده نشده است (حساب همه را رسیدگى مى‏ نماید و کسى را فهم و توانائى رسیدگى بحساب او نیست)

لَمْ یَذْرَأِ الْخَلْقَ بِاحْتِیَالٍ وَ لَا اسْتَعَانَ بِهِمْ لِکَلَالٍ.

خلائق را با اندیشه نیافرید، و در هیچ کار نیازمند بطلب یارى از آنها نمى ‏باشد (زیرا واجب از عجز و ناتوانى منزّه است).

أُوصِیکُمْ عِبَادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّهَا الزِّمَامُ وَ الْقِوَامُ فَتَمَسَّکُوا بِوَثَائِقِهَا وَ اعْتَصَمُوا بِحَقَائِقِهَا تَؤُلْ بِکُمْ إِلَى أَکْنَانِ الدَّعَةِ وَ أَوْطَانِ السَّعَةِ وَ مَعَاقِلِ الْحِرْزِ وَ مَنَازِلِ الْعِزِّ فِی یَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصَارُوَ تُظْلِمُ لَهُ الْأَقْطَارُ وَ تُعَطَّلُ فِیهِ صُرُومُ الْعِشَارِ .

اى بندگان خدا شما را به پرهیزکارى و طاعت خدا سفارش مى‏ نمایم، زیرا تقوى مهار است (که دارنده را به سعادت مى‏ کشاند) و به ستونى مى ‏ماند (که نظم کارها را نگاه مى ‏دارد) پس به بندهاى استوار آن بیاویزید، و بحقائق آن دست اندازید تا شما را بمواضع آسایش و آسودگى و جاهاى فراخ و حصارهاى محفوظ و منزلهاى ارجمند برساند (ببهشت جاوید که هیچ گونه سختى و گرفتارى در آنجا نیست ببرد) در روزى که (بر اثر هول و وحشت) دیده‏ها باز مانده برهم گذارده نمى‏ شود و به اطراف نمى ‏تواند نظر اندازد، و همه جا تاریک، و گلّه‏ هاى شترهاى آبستن ده ماهه که زائیدن آنها نزدیک است بى صاحب ماند (از بسیارى سختى و گرفتارى هر کس به نجات و رهائى خویش مشغول است و از نفیس‏ترین اموال چشم مى ‏پوشاند)

وَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَزْهَقُ کُلُّ مُهْجَةٍ وَ تَبْکَمُ کُلُّ لَهْجَةٍ وَ تَذِلُّ الشُّمُّ الشَّوَامِخُ وَ الصُّمُّ الرَّوَاسِخُ فَیَصِیرُ صَلْدُهَا سَرَاباً رَقْرَقاً وَ مَعْهَدُهَا قَاعاً سَمْلَقاً فَلَا شَفِیعٌ یَشْفَعُ وَ لَا حَمِیمٌ یَدْفَعُ وَ لَا مَعْذِرَةٌ تَنْفَعُ .

و دمیده می شود در صور (اسرافیل) پس هر جانى از تن بیرون رفته و هر زبانى لال مى‏ گردد (مرگ همه را فرا مى ‏گیرد) و کوههاى بلند و سنگهاى محکم و استوار خود گشته از هم مى ‏ریزند، و سنگ سخت آنها چون سر آب درخشان در نظر مى ‏آید، و قرار و سکون آنها در زمین هموار (بى ‏نشیب و فراز) باشد (آبادى و نشانه ‏هاى باقى نمى ‏ماند) پس (در آنروز) نه شفیعى است که شفاعت کند (عفو و بخشش از گناه درخواست نماید) و نه خویشى که سختى را دفع گرداند، و نه عذر و بهانه‏ اى سود بخشد (خلاصه پناهى نیست جز تقوى و پرهیزکارى.)