أَحْمَدُهُ شُکراً لِإِنْعَامِهِ وَ أَسْتَعِینُهُ عَلَى وَظَائِفِ حُقُوقِهِ عَزِیزَ الْجُنْدِ عَظِیمَ الْمَجْدِ.
خدا را براى نعمت بخشیدن او سپاس مى گزاریم (زیرا شکر نعمت موجب فراوانى و کفران آن باعث عذاب سخت مى باشد) و از او براى اداى حقوقش (تحصیل علوم و معارف و انجام واجبات و مستحبّات) یارى مى طلبم که لشگرش (فرشتگان و انبیاء و اوصیاء و پیروان ایشان بر گمراه شدگان و گمراه کنندگان) غالب، و توانائى او بزرگ است.
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ دَعَا إِلَى طَاعَتِهِ وَ قَاهَرَ أَعْدَاءَهُ جِهَاداً عَنْ دِینِهِ لَا یَثْنِیهِ عَنْ ذَلِک اجْتِمَاعٌ عَلَى تَکذِیبِهِ وَ الْتِمَاسٌ لِإِطْفَاءِ نُورِهِ.
و گواهى مى دهم که محمد (صلّى اللَّه علیه و آله) بنده و فرستاده او است که (مردم را) بطاعت و فرمانبردارى خداوند دعوت فرمود، و با جهاد و جنگیدن در راه دین او بر دشمنانش غالب و فیروز گردید، اتّفاق و پیوستگى دشمنان بر تکذیب آن حضرت و کوشش و تلاش آنها براى خاموش کردن نور او (از بین بردن دینش) از جهاد بازش نمى داشت.
فَاعْتَصِمُوا بِتَقْوَى اللَّهِ فَإِنَّ لَهَا حَبْلًا وَثِیقاً عُرْوَتُهُ وَ مَعْقِلًا مَنِیعاً ذِرْوَتُهُ وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ وَ غَمَرَاتِهِ وَ امْهَدُوا لَهُ قَبْلَ حُلُولِهِ وَ أَعِدُّوا لَهُ قَبْلَ نُزُولِهِ فَإِنَّ الْغَایَةَ الْقِیَامَةُ وَ کفَى بِذَلِک وَاعِظاً لِمَنْ عَقَلَ وَ مُعْتَبَراً لِمَنْ جَهِلَ.
پس (چون بعثت حضرت رسول براى دعوت بسوى دین و طاعت خداوند است اجابت دعوت آن بزرگوار به آنست که مواظبت داشته) بتقوى و ترس از خدا دست اندازید (واجبات را انجام داده گرد محرّمات نگردید) زیرا پرهیزکارى را ریسمانى است داراى دستگیره محکم و پناهگاهى که استوار است بلندى آن (سبب نجات و رهائى از سیه روزى دنیا و آخرتست) و به (طاعت و بندگى و اسباب مغفرت و آمرزش پیش از رسیدن) مرگ و سختیهاى آن بشتابید، و براى آن پیش از آمدنش (خود را) آراسته کنید، و پیش از آنکه وارد شود آماده باشید (تا مرگ نرسیده بدستور خدا و رسول رفتار کرده از شیطان و نفس امّاره دورى گزینید که پس از آمدن آن راه بسته میشود) زیرا قیامت (هنگام پاداش و کیفر) پایان کار است (و مرگ اوّل منزل آن مى باشد) و بس است مرگ پند دهنده براى خردمند، و عبرت براى نادان و غافل.
وَ قَبْلَ بُلُوغِ الْغَایَةِ مَا تَعْلَمُونَ مِنْ ضِیقِ الْأَرْمَاسِ وَ شِدَّةِ الْإِبْلَاسِ وَ هَوْلِ الْمُطَّلَعِ وَ رَوْعَاتِ الْفَزَعِ وَ اخْتِلَافِ الْأَضْلَاعِ وَ اسْتِکاک الْأَسْمَاعِ وَ ظُلْمَةِ اللَّحْدِ وَ خِیفَةِ الْوَعْدِ وَ غَمِّ الضَّرِیحِ وَ رَدْمِ الصَّفِیحِ .
و پیش از رسیدن بپایان (قیامت) چیزهائى را مى دانید از تنگى قبرها، و فراوانى غمّ و اندوه (به مفارقت و جدائى مال و فرزند و دوستان) و از ترس محلّى که (اوضاع قیامت را) آگاه مى شوید (و آن برزخ است) و پیاپى رسیدن خوف و بیم، و جابجا شدن دهنده ها (بر اثر فشار قبر) و کر شدن گوشها (از صداهاى وحشت انگیز) و تاریکى لحد، و ترس عذابى که خداوند (به زبان پیغمبرانش) خبر داده است، و پوشاندن قبر، و استوار کردن سنگ پهن (که قبر را بآن مسدود مى نمایند).
فَاللَّهَ اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ فَإِنَّ الدُّنْیَا مَاضِیَةٌ بِکمْ عَلَى سَنَنٍ وَ أَنْتُمْ وَ السَّاعَةُ فِی قَرَنٍ وَ کأَنَّهَا قَدْ جَاءَتْ بِأَشْرَاطِهَا وَ أَزِفَتْ بِأَفْرَاطِهَا وَ وَقَفَتْ بِکمْ عَلَى صِرَاطِهَا وَ کأَنَّهَا قَدْ أَشْرَفَتْ بِزَلَازِلِهَا وَ أَنَاخَتْ بِکلَاکلِهَا .
پس اى بندگان خدا، از خدا بترسید، از خدا بترسید (پیش از رسیدن مرگ کارى کنید که به سختیهاى بعد از آن مبتلى نگردید، و به دنیائى که بزودى دست از آن خواهید کشید دل نبندید) زیرا دنیا بشما بیک راه (که راه آخرت است و پیشینیانتان از آن گذشتند) مى گذرد (همه را از آن راه مى برد و کسیرا جا نمى گذارد) و شما با قیامت بیک ریسمان بسته شدهاید (بین شما و آن فاصله و مدّت درازى نیست) و مانند آنست که قیامت علامات و نشانه هاى خود را آشکار ساخته و پرچمهایش (مقدّمات پیوستن به پیشینیان) را نزدیک گردانیده، و شما را سر راه خود (براى حساب و باز پرسى) نگاهداشته است، و مانند آنست که سختیهایش را جلو آورده و (مانند شتر که براى برداشتن بار از پشتش سینه بزمین مى نهد) سینه هایش را پهن کرده (عذابهاى دردناکش را آشکار ساخته).
وَ انْصَرَمَتِ الدُّنْیَا بِأَهْلِهَا وَ أَخْرَجَتْهُمْ مِنْ حِضْنِهَا فَکانَتْ کیَوْمٍ مَضَى أَوْ شَهْرٍ انْقَضَى وَ صَارَ جَدِیدُهَا رَثّاً وَ سَمِینُهَا غَثّاً فِی مَوْقِفٍ ضَنْک الْمَقَامِ وَ أُمُورٍ مُشْتَبِهَةٍ عِظَامٍ وَ نَارٍ شَدِیدٍ کلَبُهَا عَالٍ لَجَبُهَا سَاطِعٍ لَهَبُهَا مُتَغَیِّظٍ زَفِیرُهَا مُتَأَجِّجٍ سَعِیرُهَا بَعِیدٍ خُمُودُهَا ذَاک وُقُودُهَا مَخُوفٍ وَعِیدُهَا عَمٍ قَرَارُهَا مُظْلِمَةٍ أَقْطَارُهَا حَامِیَةٍ قُدُورُهَا فَظِیعَةٍ أُمُورُهَا.
و دنیا از اهل خود دست کشیده و آنان را از پرستارى خویش بیرون نموده، پس همچون روزى بود که گذشت، یا ماهى که بسر رسید، و تازه آن کهنه و فربه آن لاغر گردید (بدنها ضعیف و ناتوان شده، و آنها را وا داشته اند) در جاى تنگ (قیامت که گرفتارى آن دشوار و رهائى از آن غیر ممکن) و کارهاى درهم و بزرگ، و آتش داغ پر آزار، با صداى بلند، زبانه افروخته، فریاد خشمناک، و سوزندگى زبانه دار که فرو نشستن ندارد، و هیزم آن پر شعله، تهدید آن ترسناک، ته آن ناپیدا، اطراف آن تاریک، دیگهاى آن بسیار گرم، کیفرهاى آن رسوا کننده است(امّا براى پرهیزکاران خداوند در قرآن کریم س 39 ى 73 مى فرماید: وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً حَتَّى إِذا جاؤُها وَ فُتِحَتْ أَبْوابُها، وَ قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوها خالِدِینَ یعنى) .
وَ سِیقَ الَّذِینَ اتَّقَوْا رَبَّهُمْ إِلَى الْجَنَّةِ زُمَراً قَدْ أُمِنَ الْعَذَابُ وَ انْقَطَعَ الْعِتَابُ وَ زُحْزِحُوا عَنِ النَّارِ وَ اطْمَأَنَّتْ بِهِمُ الدَّارُ وَ رَضُوا الْمَثْوَى وَ الْقَرَارَ الَّذِینَ کانَتْ أَعْمَالُهُمْ فِی الدُّنْیَا زَاکیَةً وَ أَعْیُنُهُمْ بَاکیَةً وَ کانَ لَیْلُهُمْ فِی دُنْیَاهُمْ نَهَاراً تَخَشُّعاً وَ اسْتِغْفَارًا وَ کانَ نَهَارُهُمْ لَیْلًا تَوَحُّشاً وَ انْقِطَاعاً فَجَعَلَ اللَّهُ لَهُمُ الْجَنَّةَ مَآباً وَ الْجَزَاءَ ثَوَاباً وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها فِی مُلْک دَائِمٍ وَ نَعِیمٍ قَائِمٍ .
و آنانکه از پروردگارشان مى ترسیدند (در دنیا پرهیزکار بودند) دسته دسته بسوى بهشت رانده میشوند (فرشتگان آنان را مى برند تا ببهشت وارد شوند، و درهاى آن گشوده است، و دربانان آن بآنها گویند: درود بر شما پاک و پاکیزه هستید «در دنیا خود را به معاصى نیالودید» پس ببهشت در آئید و همیشه در آن باشید) در حالیکه از عذاب آسوده و از سرزنش رها و از آتش دور گشته اند، و بهشت بسبب ایشان آرامش یافته (از حال انتظار بیرون آمده) و آنان هم از منزل و قرارگاه خود شاد مى باشند (و اینان) کسانى هستند که در دنیا کردارشان پاکیزه و نیکو و چشمهایشان (از خوف خدا و ترس عذاب) گریان بوده، و شب آنها در دنیاشان از جهت افتادگى و طلب آمرزش (بیدارى براى عبادت و بندگى به منزله) روز و روزشان از جهت ترس (از عذاب) و دورى نمودن (از دنیا و مشغول بودن براز و نیاز به منزله) شب بوده، پس خداوند بهشت را جاى بازگشت و خوشى را پاداش ایشان قرار داد، و آنها ببهشت و اهل آن سزاوارتر و شایسته هستند، با پادشاهى همیشگى و نعمت و خوشى ثابت و برقرار.
فَارْعَوْا عِبَادَ اللَّهِ مَا بِرِعَایَتِهِ یَفُوزُ فَائِزُکمْ وَ بِإِضَاعَتِهِ یَخْسَرُ مُبْطِلُکمْ وَ بَادِرُوا آجَالَکمْ بِأَعْمَالِکمْ فَإِنَّکمْ مُرْتَهَنُونَ بِمَا أَسْلَفْتُمْ وَ مَدِینُونَ بِمَا قَدَّمْتُمْ .
پس بندگان خدا (اکنون که حال اهل دوزخ و بهشت را شنیدید) مواظبت نمائید آنچه را که به مواظبت آن رستگار شما سود مى برد، و به تباه ساختن آن تبه کار شما زیان مى برد (از دستور خدا و رسول پیروى کنید تا سعادت و نیکبختى همیشگى بدست آرید و از آن غافل نباشید که بدبخت مى گردید) و با کردارتان بر مرگهاى خود پیشى گیرید (طورى باشید که در موقع آمدن مرگ اضطراب و نگرانى نداشته باشید) زیرا شما گروگان چیزى هستید که پیش فرستادهاید، و جزاء داده مى شوید بآنچه که بجا آورده اید.
وَ کأَنْ قَدْ نَزَلَ بِکمُ الْمَخُوفُ فَلَا رَجْعَةً تَنَالُونَ وَ لَا عَثْرَةً تُقَالُونَ اسْتَعْمَلَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکمْ بِطَاعَتِهِ وَ طَاعَةِ رَسُولِهِ وَ عَفَا عَنَّا وَ عَنْکمْ بِفَضْلِ رَحْمَتِهِ .
و مانند آنست که مرگ شما را دریافته، پس باز گشتى نیست تا (بتدارک کردارهاى زشت خود) نائل شده، و نه از لغزش و گناهى (که کردهاید) وارهیده شوید (زیرا وا رهیدن از لغزشها بر اثر توبه و بازگشت است و آن در دنیا ممکن است که دار تکلیف و عمل است نه در آخرت که دار جزاء است) خدا ما و شما را بطاعت و پیروى از خود و رسولش وادار نماید، و به افزونى رحمتش از (گناهان) ما و شما بگذرد(با تأمّل و اندیشه در مطالب بالا، پس).
الْزَمُوا الْأَرْضَ وَ اصْبِرُوا عَلَى الْبَلَاءِ وَ لَا تُحَرِّکوا بِأَیْدِیکمْ وَ سُیُوفِکمْ فِی هَوَى أَلْسِنَتِکمْ وَ لَا تَسْتَعْجِلُوا بِمَا لَمْ یُعَجِّلْهُ اللَّهُ لَکمْ فَإِنَّهُ مَنْ مَاتَ مِنْکمْ عَلَى فِرَاشِهِ وَ هُوَ عَلَى مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّهِ وَ حَقِّ رَسُولِهِ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ مَاتَ شَهِیداً وَ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَ اسْتَوْجَبَ ثَوَابَ مَا نَوَى مِنْ صَالِحِ عَمَلِهِ وَ قَامَتِ النِّیَّةُ مَقَامَ إِصْلَاتِهِ لِسَیْفِهِ فَإِنَّ لِکلِّ شَیْءٍ مُدَّةً وَ أَجَلًا.
در جاى خود بنشینید (بیهوده افزون طلب نباشید) و بر بلاء و سختى (کفر و ضلالت) شکیبا باشید، و دستها و شمشیرهاتان را در خواهشهاى زبانهاتان بکار نیندازید (جنگجو نبوده و دشنام نداده سخنان بى مغز نگویید) و نشتابید بآنچه را که خدا تکلیف نکرده (بر خلاف دستور خدا رفتار ننموده بدون فکر و اندیشه و مطالعه سود و زیان هر کارى بیجا خود را گرفتار نسازید) زیرا از شما هر که بر خوابگاه خود بمیرد در حالیکه بحقّ پروردگارش و حقّ پیغمبر و فرستاده او و حقّ اهل بیت آن حضرت شناسا باشد شهید مرده است، و مزد او با خدا است، و سزاوار پاداش کردار نیکوئى است که در اندیشه داشته، و این اندیشه جاى شمشیر کشیدن او را مى گیرد، و هر چیز را مدّت و بسر رسیدنى است (که تا آن مدّت بسر نرسد کوشش سود ندهد، خلاصه در صورت توانائى نداشتن و یا براى کشته شدن سود معنوىّ در نظر نگرفتن بزد و خورد با دشمنان نپردازید، براى آنکه قصد جنگیدن و بیزارى از آنها هم در حکم جهاد و کشته شدن در راه خدا است).
الْحَمْدُ لِلَّهِ الْفَاشِی فِی الْخَلْقِ حَمْدُهُ وَ الْغَالِبِ جُنْدُهُ وَ الْمُتَعَالِی جَدُّهُ .
سپاس خداوند را سزا است که (موجب) سپاسگزارى او (نعمتهاى بی شمارش) در بین آفریدگان منتشر، و لشگر او (فرشتگان و انبیاء و اوصیاء و مؤمنین که جهاد کننده در راه دین او هستند بر دشمنانش) غالب، و بزرگى او (از هر چیز) بر تر است.
أَحْمَدُهُ عَلَى نِعَمِهِ التُّؤَامِ وَ آلَائِهِ الْعِظَامِ الَّذِی عَظُمَ حِلْمُهُ فَعَفَا وَ عَدَلَ فِی کلِّ مَا قَضَى وَ عَلِمَ مَا یَمْضِی وَ مَا مَضَى مُبْتَدِعِ الْخَلَائِقِ بِعِلْمِهِ وَ مُنْشِئِهِمْ بِحُکمِهِ بِلَا اقْتِدَاءٍ وَ لَا تَعْلِیمٍ وَ لَا احْتِذَاءٍ لِمِثَالِ صَانِعٍ حَکیمٍ وَ لَا إِصَابَةِ خَطَإٍ وَ لَا حَضْرَةِ مَلَإٍ.
او را بر نعمتهاى پى در پى و بر بخششهاى بزرگش (که خردها در برابر آن ناتوان و زبان از شمارش وا مانده است) سپاس مى گزارم، خداوندى که بسیار بردبار است (گناهکاران را زود کیفر نمى دهد) و (تقصیر ایشان را که قابل عفو و گذشت است) مى بخشد، و در آنچه حکم کرده (مقدّر و امر فرموده بر وفق حکمت و مصلحت) بعدل و انصاف رفتار نموده، و بآنچه مى گذرد و آنچه گذشته دانا است (دانائى او در برابر آینده و گذشته یکسان است) به دانائى خود (که عین ذات او است) ایجاد کننده آفریدگان، و بامر و فرمان خویش (که چیزى از آن جلوگیرى نمى تواند کرد) خلق کننده آنان است بدون پیروى کردن و آموختن (از دیگرى) و بدون بهرهمند شدن از نمونه صنعت کار و دور اندیشى (زیرا او مبدا المبادى و اوّلى است که اوّلى براى او فرض نمى شود) و بدون برخوردن بخطاء و اشتباهى و بدون گرد آوردن جماعتى (از خردمندان و دانایان تا با ایشان مشورت نماید، زیرا او عین علم است، پس خطاء و اشتباه در او راه ندارد تا نیاز به مشورت داشته باشد).