وَ أَشْهَدُ أَنَّهُ عَدْلٌ عَدَلَ وَ حَکمٌ فَصَلَ.

و گواهى مى‏ دهم که خداى تعالى عادل و درستکار است که (در همه امور) بعدل (نه بجور و ستم و بر وفق نظام کلىّ و حکمت و مصلحت) رفتار مى‏ نماید، و حاکم است که (در قرآن کریم حقّ و باطل را از هم) جدا فرموده است.

وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَیِّدُ عِبَادِهِ کلَّمَا نَسَخَ اللَّهُ الْخَلْقَ فِرْقَتَیْنِ جَعَلَهُ فِی خَیْرِهِمَا .

و گواهى مى‏ دهم که محمّد بنده و فرستاده و سرور بندگان او است، هر زمان که خداوند خلائق را (از اصلاب به ارحام) آورد آنها را دو جرگه (خیر و شرّ) گردانید، پس آن حضرت را در دسته خیر و نیکو قرار داد.

لَمْ یُسْهِمْ فِیهِ عَاهِرٌ وَ لَا ضَرَبَ فِیهِ فَاجِرٌ .

در نسب آن بزرگوار بهره‏اى براى زناکار نبود، و گناهکار شریک نگردید (پدران و مادران پیغمبر اکرم تا حضرت آدم علیه السّلام همه موحّد و خدا پرست بودند، و شرک و کفر و گناه در آنها راه نداشت، چنانکه امام علیه السّلام به صراحت فرموده است).

أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدْ جَعَلَ لِلْخَیْرِ أَهْلًا وَ لِلْحَقِّ دَعَائِمَ وَ لِلطَّاعَةِ عِصَماً وَ إِنَّ لَکمْ عِنْدَ کلِّ طَاعَةٍ عَوْناً مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ یَقُولُ عَلَى الْأَلْسِنَةِ وَ یُثَبِّتُ الْأَفْئِدَةَ فِیهِ کفَاءٌ لِمُکتَفٍ وَ شِفَاءٌ لِمُشْتَفٍ.

آگاه باشید خداوند براى (کار) خیر و نیکو اهلى (مؤمنین و پرهیزکاران) و براى (دین) حقّ ستونهایى (پیغمبران) و براى طاعت و بندگى نگاه‏دارندگانى (أئمّه هدى علیهم السّلام) قرار داده است (پس طاعت خدا از روى زمین یک باره بر نیفتد، اگر گروهى رها کنند گروه دیگر آنرا بگیرند، و اگر برخى مخالفت نمایند دیگران از آن حمایت کرده مراعات نمایند) و شما را در هر طاعت (کار نیک) از طرف خدا مددى است (توفیق و لطف خداوند شامل است) که زبانها را گویا و دلها را (بحقّ) مطمئنّ مى‏ سازد (پس اگر لطف خداوند نبود هنگام غلبه و هجوم باطل و ضعف و سستى حقّ مردم از خداپرستى و پیروى انبیاء و اوصیاء دست مى‏ کشیدند، و دل بآن نمى‏ دادند) و در آن مدد بى‏نیازى است براى طالب بى ‏نیازى، و بهبودى (از بیماریهاى روحىّ) است براى خواهان بهبودى (نه کسانیکه به بیماریها تن داده به اندک چیزى دست از اطاعت خدا و رسول کشیده خود را در دنیا و آخرت بدبخت نموده‏اند).

وَ اعْلَمُوا أَنَّ عِبَادَ اللَّهِ الْمُسْتَحْفَظِینَ عِلْمَهُ یَصُونُونَ مَصُونَهُ وَ یُفَجِّرُونَ عُیُونَهُ یَتَوَاصَلُونَ بِالْوِلَایَةِ وَ یَتَلَاقَوْنَ بِالْمَحَبَّةِ وَ یَتَسَاقَوْنَ بِکأْسٍ رَوِیَّةٍ وَ یَصْدُرُونَ بِرِیَّةٍ .

و بدانید، بندگان خدا (أئمّه هدى علیهم السّلام و پیشوایان دین) که نگاه‏دارنده علم خدا هستند (محافظت علم بایشان سپرده شده است) آنچه را که باید نگاه‏داشته شود حفظ میکنند(از کسیکه استعداد فهم آنرا ندارد، یا آموختن باو مقتضى نیست پنهان مى‏ دارند تا پیش‏آمدها آنرا ضائع نکرده از بین نبرد) و چشمه‏ هاى آنرا جارى مى‏ گردانند (بهر کس که استعداد دارد مى‏ آموزند) براى کمک و یارى با هم آمیزش مى‏ نمایند، و با دوستى یکدیگر را ملاقات میکنند، و از جام سیراب کننده (علم و حکمت) بهم مى‏ نوشانند، و باز مى‏ گردند سیراب شده.

لَا تَشُوبُهُمُ الرِّیبَةُ وَ لَا تُسْرِعُ فِیهِمُ الْغِیبَةُ عَلَى ذَلِک عَقَدَ خَلْقَهُمْ وَ أَخْلَاقَهُمْ فَعَلَیْهِ یَتَحَابُّونَ وَ بِهِ یَتَوَاصَلُونَ فَکانُوا کتَفَاضُلِ الْبَذْرِ یُنْتَقَى فَیُؤْخَذُ مِنْهُ وَ یُلْقَى قَدْ مَیَّزَهُ التَّخْلِیصُ وَ هَذَّبَهُ التَّمْحِیصُ.

شکّ و تهمت و بد گمانى بآنان راه نمى‏ یابد، و غیبت و بد گوئى نزد ایشان نمى‏ شتابد (خلاصه مجالسشان از شکّ و تهمت و بد گمانى و غیبت و بد گوئى آراسته است) بر این اوصاف پسندیده خداوند فطرت و خوهاى ایشان را آفریده است (باین صفات طورى تربیت یافته‏اند که گویا فطرىّ و جبلىّ ایشان بوده است) و بر این حال با هم دوستى و آمیزش مى‏ نمایند، پس آنان (در بین مردم) مانند برترى تخم و دانه هستند که پاک میشود (آنچه نیکو است) از آن فرا مى‏ گیرند، و (آنچه بکار نمى‏ آید) دور مى‏ ریزند، و آن تخم را پاک کردن جلوه داده و آزمایش پاکیزه گردانیده است (خلاصه ایشان مردمانى هستند بر چیده و انتخاب شده) .

فَلْیَقْبَلِ امْرُؤٌ کرَامَةً بِقَبُولِهَا وَ لْیَحْذَرْ قَارِعَةً قَبْلَ حُلُولِهَا وَ لْیَنْظُرِ امْرُؤٌ فِی قَصِیرِ أَیَّامِهِ وَ قَلِیلِ مُقَامِهِ فِی مَنْزِلٍ حَتَّى یَسْتَبْدِلَ بِهِ مَنْزِلًا فَلْیَصْنَعْ لِمُتَحَوَّلِهِ وَ مَعَارِفِ مُنْتَقَلِهِ .

پس باید مرد شرف و بزرگوارى را با پذیرفتن این اوصاف قبول کند، و از سختى قیامت پیش از رسیدن آن بر حذر باشد (کارى نکند که بعذاب گرفتار گردد) و باید مرد در کوتاهى روزها و کمى‏ درنگش در این منزل (دنیا) نظر و اندیشه کند (به خواب غفلت نرود) تا اینکه این منزل را بمنزل دیگر (آخرت) تبدیل کند، و باید براى منزل دیگر و براى آنچه میداند که در آن سراى لازم است عمل نیکو بجا آورد.

فَطُوبَى لِذِی قَلْبٍ سَلِیمٍ أَطَاعَ مَنْ یَهْدِیهِ وَ تَجَنَّبَ مَنْ یُرْدِیهِ وَ أَصَابَ سَبِیلَ السَّلَامَةِ بِبَصَرِ مَنْ بَصَّرَهُ وَ طَاعَةِ هَادٍ أَمَرَهُ وَ بَادَرَ الْهُدَى قَبْلَ أَنْ تُغْلَقَ أَبْوَابُهُ وَ تُقْطَعَ أَسْبَابُهُ وَ اسْتَفْتَحَ التَّوْبَةَ وَ أَمَاطَ الْحَوْبَةَ .

پس خوشا بحال صاحب دل سالم (از صفات رذیله) که پیروى میکند از آنکه او را (براه حقّ) راهنما است، و دورى گزیند از آنکه او را به تباهى مى‏ کشاند، و با بینائى کسیکه او را بینا مى‏ نماید و پیروى راهنمائى که باو فرمان مى‏ دهد براه سلامت (از سختى و گرفتارى) رسیده، و براه رستگارى (رهائى از عذاب) شتافته پیش از آنکه درهاى آن بسته و وسیله‏ هاى آن از دست برود (بمیرد) و باز شدن باب توبه و بازگشت را درخواست نماید، و (بر اثر توبه) گناه را (از خود) دور گرداند.

فَقَدْ أُقِیمَ عَلَى الطَّرِیقِ وَ هُدِیَ نَهْجَ السَّبِیلِ.

بتحقیق بر سر راه ایستانده، و راه روشن نمودار گشته است (راه حقّ بر همه آشکار است مانند آن ماندکه بر سر دو راهى کسى ایستاده تا رونده را راهنمائى کند، یا نشانه‏اى بر پا است که راه را مى‏ نماید، پس هر که راه گم کند عذر و بهانه ‏اش پذیرفته نیست).